((پارت پنجمم)
یونگی: خونه پسر شجاع
ا.ت: مامانننننننننننن می خوام برم بخوابمممم
یونگی : عهههههه جیغ نکش هیچ کس خونه نیست
دستمو محکم گرفت و به طرف صندلی ماشین پرت کرد
وح.شییییی آخه چتهههه
توی ماشین نشست و ماشین و به حرکت در آورد
ا.ت: خب میگی بهم؟!!!!!
یونگی: یکی از دوستام تازه از خارج برگشته و مهمونی گرفته و منو هم دعوت کرده منم چون هیچ وقت بدون تو خوش نمیگزره گفتم تو هم میتونی بیای گفت اره
ا.ت: گفت اره؟ مگه منو میشناسه؟!!!!
یونگی: اره همین امروز صبح دیدیش همون که بهت برخورد اسمش کیم سوک جینه
ا.ت: هنننن؟!! ودف داری باهام شوخی میکنیییییییی
شوگا: کر شدم چتهههه
ا.ت: اصلا میدونی اون معلم من شدههههه
شوگا: اره برای همین هم می خوام برم ازش بپرسم درست چجوره
ا.ت: درسم؟!!! از کی درسم برات مهم شده
شوگا: ساکتتتت رسیدیم پیاده شو لباستو انتخاب کن
اههههه انگار که زوره
پیاده شدم و به سمت پاساژا رفتیم
حالا زیادم بد نشد
من که از همون اول روش کراش زدم برم یه خودی هم نشون بدم پس شاد و شنگول به طرف لباس ها رفتم
یه لباس سفید خوشگل سفید که شونه هاش باز بود تا بالای زانو بود توجهم رو جلب کرد برداشتمش و به طرف اتاق پرو رفتم
واقعا جذاب و گوگولی بود
از اتاق پرو اومدم بیرون و به طرف یونگی رفتم که انگار خریداش رو کرده بود
به همین زودی!!!؟
ا.ت: منم اینو انتخاب کردم
شوگا: باشه
پولشو حساب کردیم و اومدیم بیرون
به سمت خونه رفتیم
ساعت ۸ مهمونی بود و الان ساعت ۵ بود
خوبه یکم میتونم بخوابم زود رفتم و خودمو پرت کرد در آغوش تختم
.
.
.
یه پارت دیگه هم داریم به خاطر اینکه شرط ها رسیده بود ولی من پارت رو دیر گزاشتم🧘🌚
ا.ت: مامانننننننننننن می خوام برم بخوابمممم
یونگی : عهههههه جیغ نکش هیچ کس خونه نیست
دستمو محکم گرفت و به طرف صندلی ماشین پرت کرد
وح.شییییی آخه چتهههه
توی ماشین نشست و ماشین و به حرکت در آورد
ا.ت: خب میگی بهم؟!!!!!
یونگی: یکی از دوستام تازه از خارج برگشته و مهمونی گرفته و منو هم دعوت کرده منم چون هیچ وقت بدون تو خوش نمیگزره گفتم تو هم میتونی بیای گفت اره
ا.ت: گفت اره؟ مگه منو میشناسه؟!!!!
یونگی: اره همین امروز صبح دیدیش همون که بهت برخورد اسمش کیم سوک جینه
ا.ت: هنننن؟!! ودف داری باهام شوخی میکنیییییییی
شوگا: کر شدم چتهههه
ا.ت: اصلا میدونی اون معلم من شدههههه
شوگا: اره برای همین هم می خوام برم ازش بپرسم درست چجوره
ا.ت: درسم؟!!! از کی درسم برات مهم شده
شوگا: ساکتتتت رسیدیم پیاده شو لباستو انتخاب کن
اههههه انگار که زوره
پیاده شدم و به سمت پاساژا رفتیم
حالا زیادم بد نشد
من که از همون اول روش کراش زدم برم یه خودی هم نشون بدم پس شاد و شنگول به طرف لباس ها رفتم
یه لباس سفید خوشگل سفید که شونه هاش باز بود تا بالای زانو بود توجهم رو جلب کرد برداشتمش و به طرف اتاق پرو رفتم
واقعا جذاب و گوگولی بود
از اتاق پرو اومدم بیرون و به طرف یونگی رفتم که انگار خریداش رو کرده بود
به همین زودی!!!؟
ا.ت: منم اینو انتخاب کردم
شوگا: باشه
پولشو حساب کردیم و اومدیم بیرون
به سمت خونه رفتیم
ساعت ۸ مهمونی بود و الان ساعت ۵ بود
خوبه یکم میتونم بخوابم زود رفتم و خودمو پرت کرد در آغوش تختم
.
.
.
یه پارت دیگه هم داریم به خاطر اینکه شرط ها رسیده بود ولی من پارت رو دیر گزاشتم🧘🌚
۶.۱k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.