پدر خوانده ••29
* ا.ت ویو *
مدرسه تموم شد .....فکرم درگیر یونگی بود.....
× بریم پرنسس؟
+ بریم
× من به یکی گفتم وسایلتو جمع کمه و ببره خونه ....الان باید بریم خونه
+ خونه شما ؟ بابات اذیت نمیشه ؟
× نه نمیشه بریم
* رسیدن خونه *
پشمامممممممم ......خونشون خونه نبود ....یه بخشی از کشور بود .....خیلی بزرگ بود ...
× بفرما تو پرنسس
+ ب...باشه
رفتیم تو ....
کانگ ته : پس شما همونی که دربارش شنیدم ؟
+ سلام ب..بله خودمم
کانگ ته: خوشبختم من پدر جیمینم ....وسایلت رو هم آوردن ...( رو به جیمن ) توی اتاق سمت چپ هست راهنماییش کن
+ مرسی بابت همه چی .
کانگ ته : چیزی نیست اینجا رو خونه ی خودت بدون
× بیا بریم .
رفتیم بالا اتاقمو نشون داد و رفت بیرون داشتم اتاق رو برسی میکردم که یهو از بیرون یه سری صدا شنیدم... رفتم از اتاق بیرون .
+ چی شده ؟
× یه سری ادم دارن اسمتو صدا میزنن .
کانگ ته : ا.ت توعیییییی ؟
+ بله منم
× پدر میشه بزاری یه بار خوشبخت شم ؟ تو خودتم میدونی یونگی مادر رو نکشته
کانگ ته: بله میدونم .....ولی دروغ میگه
× اون فیلم بهم نشون داد
کانگ ته : و..واقعی بود ؟
× بعله واقعی بود ...ساده
در رو باز کردم . کلی خبر نگار بودن ....
' میشه لطفا در مورد رابطمون با جناب مین بگین ؟ آیا دوسش دارین ؟ شما رو دوس داره ؟
یهو یه صدایی اومد.
": برین کنارر ( داد )
همه برگشتن سمت صدا و وقتی دیدنش رفتن کنار...اون یونگی بود ...یهو جیمین کمرم و گرفت و منو نزدیک خودش کرد ..
× شما اینجا چیکار می کنی ؟ هم به شما صدمه خورده هم به ا.ت ...تمومش کن .
_ یک به تو مربوط نیست دو اومدم در مورد رابطم با ا.ت توضیح بدم .
دستم و گرفت و کشید وسط حیاط .
+ چ.چیکار می کنی .
_ خانم ها و آقایون....در مورد رابطه ی من و ا.ت پرسیدین اینم جوابش ...
یهو منو برگردوند سمت خودش دوتا دستاشو گذاشت رو کمرم و کشید سمت خودش صورتشو نزدیکم کرد و قبل از اینکه لبش رو بزاره رو لبم گفت .....
_ دوست دارم
لبش رو گذاشت رو لبم ...تو شک بودم ....نمیدونستم چیکار کنم .....چشمم به جیمن افتاد که با ماشین رفت ....کمرم رو فشار داد....ناخداگاه دستمو حلقه کردم دور گردنش و همکاری کردم .. .......
از هم جدا شدیم ....فقط بهم نگاه میکردیم .. نه تنها من همه تو شک بودن ....
بغلش کردم و دم گوشش گفتم
+ منم دوست دارم ...
یهو منو بعل کرد و گذاشت روی شونش ( متوجه شدین پوزیشن رو ؟) سوار ماشینم کرد . خودشم سوار شد ..استارت ماشین و زد و از در خارج شد ...دستشو گذاشت رو پام ...
+چ...چیکار میکنی ؟
_ ساکت ....بریم خونه می فهمی .....
...............................
پارت بعد آخرین پارت و اسماته .....
شرطا زیاده هاا
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
🎀🎀🎀🎀
مدرسه تموم شد .....فکرم درگیر یونگی بود.....
× بریم پرنسس؟
+ بریم
× من به یکی گفتم وسایلتو جمع کمه و ببره خونه ....الان باید بریم خونه
+ خونه شما ؟ بابات اذیت نمیشه ؟
× نه نمیشه بریم
* رسیدن خونه *
پشمامممممممم ......خونشون خونه نبود ....یه بخشی از کشور بود .....خیلی بزرگ بود ...
× بفرما تو پرنسس
+ ب...باشه
رفتیم تو ....
کانگ ته : پس شما همونی که دربارش شنیدم ؟
+ سلام ب..بله خودمم
کانگ ته: خوشبختم من پدر جیمینم ....وسایلت رو هم آوردن ...( رو به جیمن ) توی اتاق سمت چپ هست راهنماییش کن
+ مرسی بابت همه چی .
کانگ ته : چیزی نیست اینجا رو خونه ی خودت بدون
× بیا بریم .
رفتیم بالا اتاقمو نشون داد و رفت بیرون داشتم اتاق رو برسی میکردم که یهو از بیرون یه سری صدا شنیدم... رفتم از اتاق بیرون .
+ چی شده ؟
× یه سری ادم دارن اسمتو صدا میزنن .
کانگ ته : ا.ت توعیییییی ؟
+ بله منم
× پدر میشه بزاری یه بار خوشبخت شم ؟ تو خودتم میدونی یونگی مادر رو نکشته
کانگ ته: بله میدونم .....ولی دروغ میگه
× اون فیلم بهم نشون داد
کانگ ته : و..واقعی بود ؟
× بعله واقعی بود ...ساده
در رو باز کردم . کلی خبر نگار بودن ....
' میشه لطفا در مورد رابطمون با جناب مین بگین ؟ آیا دوسش دارین ؟ شما رو دوس داره ؟
یهو یه صدایی اومد.
": برین کنارر ( داد )
همه برگشتن سمت صدا و وقتی دیدنش رفتن کنار...اون یونگی بود ...یهو جیمین کمرم و گرفت و منو نزدیک خودش کرد ..
× شما اینجا چیکار می کنی ؟ هم به شما صدمه خورده هم به ا.ت ...تمومش کن .
_ یک به تو مربوط نیست دو اومدم در مورد رابطم با ا.ت توضیح بدم .
دستم و گرفت و کشید وسط حیاط .
+ چ.چیکار می کنی .
_ خانم ها و آقایون....در مورد رابطه ی من و ا.ت پرسیدین اینم جوابش ...
یهو منو برگردوند سمت خودش دوتا دستاشو گذاشت رو کمرم و کشید سمت خودش صورتشو نزدیکم کرد و قبل از اینکه لبش رو بزاره رو لبم گفت .....
_ دوست دارم
لبش رو گذاشت رو لبم ...تو شک بودم ....نمیدونستم چیکار کنم .....چشمم به جیمن افتاد که با ماشین رفت ....کمرم رو فشار داد....ناخداگاه دستمو حلقه کردم دور گردنش و همکاری کردم .. .......
از هم جدا شدیم ....فقط بهم نگاه میکردیم .. نه تنها من همه تو شک بودن ....
بغلش کردم و دم گوشش گفتم
+ منم دوست دارم ...
یهو منو بعل کرد و گذاشت روی شونش ( متوجه شدین پوزیشن رو ؟) سوار ماشینم کرد . خودشم سوار شد ..استارت ماشین و زد و از در خارج شد ...دستشو گذاشت رو پام ...
+چ...چیکار میکنی ؟
_ ساکت ....بریم خونه می فهمی .....
...............................
پارت بعد آخرین پارت و اسماته .....
شرطا زیاده هاا
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
🎀🎀🎀🎀
۱۱.۶k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.