زندگی جدید من /پارت ۱
امیلی : بابا حوصلم سر رفت چقد دیگه میرسیم ؟
- یکم دیگه ٫یاد بگیر دندون رو جیگر بذاری
مامان : مطمئنم عاشق مدرست میشی و کلی دوست خوب پیدا میکنی
امیلی زیر لب گفت قرار نیست اینطور پیش بره
مامان : چیزی گفتی ؟
_ نه من ؟ کی ؟ چیزی نگفتم .
مامان :اوک
امیلی پشت ماشین نشسته و فکرش درگیره شهر جدیده اشک تو چشماش جمع شده اگه تنها بمونه چی ؟
دلش برای خونه تنگ شده
بابا : اینم از خونه ی جدیدمون
امیلی:هاااا؟خونه ی ما اینه؟
مامان:خوشت نیومده
امیلی:نه اتفاقا خیلی قشنگههه
روز بعد…
مامان:امیلی بیدار شو عزیزم صبحانه امادست
امیلی :بیدارم مامان
بابا:پس بیا پایین
وارد مدرسه که شد چند تا دختر اومدن دورش
یکیشون هولش داد
-آروم هایلی ی وقت گریش در میاد
بقیه ی دخترا هم خندیدن
بلند شد تا ی چیزی بگه اما
ی دفعه ی دختر با موهای کوتاه و رنگ مشکی و بلوند اومد کنارش و رو به هایلی گفت :هایلی این مسخره بازی هاتو تموم کن میبینی ک تازه به این مدرسه اومد فهمیدی ؟
هایلی گفت:ببین جین تو عاقل تر از اینی ک طرف اینو بگیری
جین گفت :پس ترجیح میدم عاقل نباشم !! رو به امیلی گفت :بیا بریم!!(با لحن عصبانی اینو گفت)
امیلی هم دنبالش رفت
وارد کلاس شدن و رفتن ته کلاس جین با لحن مهربونی گفت :بیا میتونب جفت من بشینی!!
امیلی گفت:واقعا؟؟!
_اره
_وایی ببخشید یادم رفت اسمتو بپرسم ؟
امیلی گفت :اسمم امیلی فک کنم اسم تو هم جین باشه درسته؟
_اره
شرط
۲کامنت
۵لایک
عکس بالا (امیلی)
- یکم دیگه ٫یاد بگیر دندون رو جیگر بذاری
مامان : مطمئنم عاشق مدرست میشی و کلی دوست خوب پیدا میکنی
امیلی زیر لب گفت قرار نیست اینطور پیش بره
مامان : چیزی گفتی ؟
_ نه من ؟ کی ؟ چیزی نگفتم .
مامان :اوک
امیلی پشت ماشین نشسته و فکرش درگیره شهر جدیده اشک تو چشماش جمع شده اگه تنها بمونه چی ؟
دلش برای خونه تنگ شده
بابا : اینم از خونه ی جدیدمون
امیلی:هاااا؟خونه ی ما اینه؟
مامان:خوشت نیومده
امیلی:نه اتفاقا خیلی قشنگههه
روز بعد…
مامان:امیلی بیدار شو عزیزم صبحانه امادست
امیلی :بیدارم مامان
بابا:پس بیا پایین
وارد مدرسه که شد چند تا دختر اومدن دورش
یکیشون هولش داد
-آروم هایلی ی وقت گریش در میاد
بقیه ی دخترا هم خندیدن
بلند شد تا ی چیزی بگه اما
ی دفعه ی دختر با موهای کوتاه و رنگ مشکی و بلوند اومد کنارش و رو به هایلی گفت :هایلی این مسخره بازی هاتو تموم کن میبینی ک تازه به این مدرسه اومد فهمیدی ؟
هایلی گفت:ببین جین تو عاقل تر از اینی ک طرف اینو بگیری
جین گفت :پس ترجیح میدم عاقل نباشم !! رو به امیلی گفت :بیا بریم!!(با لحن عصبانی اینو گفت)
امیلی هم دنبالش رفت
وارد کلاس شدن و رفتن ته کلاس جین با لحن مهربونی گفت :بیا میتونب جفت من بشینی!!
امیلی گفت:واقعا؟؟!
_اره
_وایی ببخشید یادم رفت اسمتو بپرسم ؟
امیلی گفت :اسمم امیلی فک کنم اسم تو هم جین باشه درسته؟
_اره
شرط
۲کامنت
۵لایک
عکس بالا (امیلی)
۲.۱k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.