پارت ۱۶
پارت ۱۶
ویو لینو
دو روز دیگه باید برم خواستگاری ات اون مثل خواهرمه و من به اون هیچ حسی ندارم ولی خب مجبورم تصمیم گرفتم زنگ بزنم به ته(بچه ها لینو رفیق صمیمی تهیونگه ولی نمیدونه که ته کاپل اته)
ویو ته
توی فرودگاه بودم نیم ساعت به پرواز مونده بود یه جا نشسته بودم منتظر بودم که گوشیم زنگ خورد لینو بود (و اینکه بچه ها ته میدونه لینو پسر عمویه اته ولی لو نداده)
ته: بله داداش
لینو: سلام پسر چطوری دلم برات تنگ شده بود
ته: از لحاظ جسمی خوبم اما الان المانم دارم میام کره حالم خوب نیست لینو راستی تو میتونی بهم کمک کنی؟
لینو: ای بابا چیشده پسر ؟
ته: با دوست دخترم اینجا بودم باباش مافیاس باهام مشکل داره دختره از دستش فرار کرد اما به زور آدم فرستاد اومدن بردنش نمیدونم میخواد باهاش چیکار کنه
لینو: ای وای پسر تو دوست دختر داشتی؟ خب حالا این دختر خوش شانس کیه که دلتو برده هوم؟
ویو ته
تا اینو گفت با خودم گفتم اگر بفهمه با اتم شاید بهم کمک کنه به هر حال دختر عموشه که گفتم
ته: ات پارک ات
لینو: ببخشید؟
ته: آره لینو دختر عموت ات
لینو: حاجی پرام شوکه شدم راستش قراره چند روز دیگه برم خواستگاری ات
ته: چی؟؟؟؟
لینو: ته آروم باش خب؟ تو که میدونی اون مثل خواهرمه اما مجبورم تا باهاش ازدواج کنم
ته: یعنی چی؟ نکنه اون عموی عوضیت اینو خواسته؟
لینو: ته تو کی پرواز داری و کی میرسی؟
ته: یه ۲۰ مین دیگه پروازمه ۳ ساعت دیگه کره ام
لینو: باشه من ۳ ساعت دیگه شرکتتم بیام باهم حرف بزنیم یه چاره پیدا کنیم اوکی باشه باشه
لینو : خوبه فعلا
ویو ات
خب اینم یه پارت از دیروز که نزاشته بودم گفتم جبران کنم پارت بعدم میزارم بعد بریم سراغ کوک حمایت یادتون نره هااا
ویو لینو
دو روز دیگه باید برم خواستگاری ات اون مثل خواهرمه و من به اون هیچ حسی ندارم ولی خب مجبورم تصمیم گرفتم زنگ بزنم به ته(بچه ها لینو رفیق صمیمی تهیونگه ولی نمیدونه که ته کاپل اته)
ویو ته
توی فرودگاه بودم نیم ساعت به پرواز مونده بود یه جا نشسته بودم منتظر بودم که گوشیم زنگ خورد لینو بود (و اینکه بچه ها ته میدونه لینو پسر عمویه اته ولی لو نداده)
ته: بله داداش
لینو: سلام پسر چطوری دلم برات تنگ شده بود
ته: از لحاظ جسمی خوبم اما الان المانم دارم میام کره حالم خوب نیست لینو راستی تو میتونی بهم کمک کنی؟
لینو: ای بابا چیشده پسر ؟
ته: با دوست دخترم اینجا بودم باباش مافیاس باهام مشکل داره دختره از دستش فرار کرد اما به زور آدم فرستاد اومدن بردنش نمیدونم میخواد باهاش چیکار کنه
لینو: ای وای پسر تو دوست دختر داشتی؟ خب حالا این دختر خوش شانس کیه که دلتو برده هوم؟
ویو ته
تا اینو گفت با خودم گفتم اگر بفهمه با اتم شاید بهم کمک کنه به هر حال دختر عموشه که گفتم
ته: ات پارک ات
لینو: ببخشید؟
ته: آره لینو دختر عموت ات
لینو: حاجی پرام شوکه شدم راستش قراره چند روز دیگه برم خواستگاری ات
ته: چی؟؟؟؟
لینو: ته آروم باش خب؟ تو که میدونی اون مثل خواهرمه اما مجبورم تا باهاش ازدواج کنم
ته: یعنی چی؟ نکنه اون عموی عوضیت اینو خواسته؟
لینو: ته تو کی پرواز داری و کی میرسی؟
ته: یه ۲۰ مین دیگه پروازمه ۳ ساعت دیگه کره ام
لینو: باشه من ۳ ساعت دیگه شرکتتم بیام باهم حرف بزنیم یه چاره پیدا کنیم اوکی باشه باشه
لینو : خوبه فعلا
ویو ات
خب اینم یه پارت از دیروز که نزاشته بودم گفتم جبران کنم پارت بعدم میزارم بعد بریم سراغ کوک حمایت یادتون نره هااا
۸.۷k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.