۳ پارتی جیهوپ پری من پارت ۲
_________
* چندساعتی گذشت تو راه بودن و هیچ حرفی نمیزدن که*
ا/ت : خوب یکم درباره ی خودت بگو
جیهوپ: اسمم جیهوپه ۲۰ سالمه و با عموم زندگی میکنم پدر و مادرم رو از دست دادم(آخرش رو با ناراحتی میگه)
ا/ت: متاسفم منم پدر و مادرم رو از دست دادم
اسم منم ا/ته و ۱۹ سالمه
جیهوپ: به خاطر آدم ها؟
ا/ت : آره
جیهوپ: متاسفم واقعا نمیفهمم که چرا آدم ها از شما بدشون میاد شما با ما هیچکاری نداشتید
* ا/ت به چشماش نگاه میکنه و میبینه راست میگه*
ا/ت: تو واقعا خیلی متفاوتی میگم چی شد که پدر و مادرت رو از دست دادی
جیهوپ: خوب چون مخالف بودن که به شما حمله کنن بقیه هم پدر و مادرم رو کشتن 🥲
ا/ت: واقعا ادما، ما حالا هیچ اون ها حتی به هم نوع خودشون هم رحم نمیکنن😔
جیهوپ: اره😕
میدونم بی ربطه ولی اسم مادرت چی بود؟
ا/ت : یونا بود🙂
جیهوپ: اها
*بعد چند ساعت حرف زدن*
ا/ت : عه اینقدر حرف زدیم که نفهمیدیم زمان کی گذشت شب شده ولی خبر خوش رسیدیم
جیهوپ:* نگاه به اطراف کرد و اون گیاه رو پیدا کرد و خیلی خوشحال شد * بلاخره میتونم عموم رو نجات بدم * با لبخند برگشت سمت ا/ت که دید ا/ت بغض کرده* چی شده؟
ا/ت: هیچی خوب بهتره گیاه رو برداری
...... : ا/ت تو اینجا چیکار میکنی
ا/ت: وایی کوکه زود یه جا قایم....
کوک : ادم(عصبی)* بهش حمله کرد و انداختش زمین میخواست که با چنگالاش(درسته؟) بکشتش که ا/ت گفت*(قدرت کوک خصوصیات گرگ رو داره)
ا/ت: بزار بره
کوک: ولی ا/ت
ا/ت : گفتم بزار بره
کوک: انگار یادت رفته اینا با پدر و مادرت چیکار کردن
ا/ت : اینم تو میدونی که من میتونم دروغ رو تشخیص بدم پس ولش کن
کوک: *ازش آروم بلند میشه ولی حواسش بهش هست روبه ا/ت میگه* خوب چیکار داره اینجا
ا/ت : دنبال یه گیاه واسه درمان عموشه *روبه جیهوپ* زودتر برش دار و برو
کوک: نمیشه بهش اعتماد کرد
ا/ت: کوک بیا یه لحظه باهم خصوصی حرف بزنیم
کوک: باشه
*ا/ت به کوک تمام ماجرا رو گفت *
کوک: که اینطور *روبه جیهوپ* متاسفم
جیهوپ: اشکالی نداره فقط دیگه میتونم برم؟
ا/ت : باشه *میره در گوش جیهوپ میگه* اگه تونستی دوباره بهم سر بزن ساعت ۶ جلوی در منتظرتم هر روز(آروم )
جیهوپ: *لبخند* باشه
ویو ادمین
خوب دیگه جیهوپ رفت و گیاه رو به عموش داد و تمام ماجرا رو بهش گفت و هر روز تو اون ساعت به ا/ت سر میزد و باهم دوستای صمیمی شدن ولی یه روزی جیهوپ با یه آدم دیگه ای برمیگرده ا/ت عصبی میشه که یه انسان دیگه آورده ولی با حرفی که زد خشکش زد
جیهوپ: میدونم عجیبه ولی این مادرته
ا/ت : نه امکان نداره مادر من مرده* به چشماش نگاه میکنه راسته اون واقعا مادرش بود*
م...ما..د..ر *میپره بغلش و کلی گریه میکنه*
ا/ت : اما چطوری
*فلش بک به جنگ بین پری ها و آدم ها*(م.ج=مادر جیهوپ_پ.ج=پدرجیهوپ _ م.ا=مادر ا/ت م.پ=پدرا/ت)
م.ج: نمیشه اون ها با ما کاری نکردن که
...: حرف نزن تو مگه نمیدونی اینا چقدر خطرناکن؟
پ.ج: اگه باهمون کاری میکردن اره خطرناک بودن ولی اینا هیچکاری باهمون ندارن
.... : بسه یا باهمون بیاید یا همینجا بمونید
م.ج: ....
.... : پس میریم*رفتن*
م.ج : ما نمیتونیم بزاریم هم نوعمون رو بکشن(یاع یاع پدر و مادر جیهوپ پری هستن یاع یاع😂)
پ.ج : آره ولی چیکار باید کنیم
م.ج : بریم تا جایی که تونستیم پری ها رو نجات میدیم
*دیگه رفتن به جنگل ولی دیر شده بود جنگ شروع شده*
ا/ت : مامان بابا لطفا بیدال شید(گریه)
م.ج: وایی نه دیر رسیدیم
پ.ج : اونجا رو
ا/ت : ماماننن باباااااا بیدال شید(گریه شدید و باعث شد آسمون بارون بباره) * که یکی از آدم ها نزدیکش شد و میخواستش بکشتش که کوک میاد اونو میزنه ولی آدمه هم کوک رو بدجوری زخمی میکنه
ا/ت : کوک😭
_______
اسلاید های بعد پارت ۳ هست اگه میخواستم متن بزارم یکی دوساعت باید صبر میکردم تا میتونستم بزارم😁
ببخشید اگه بد شد
* چندساعتی گذشت تو راه بودن و هیچ حرفی نمیزدن که*
ا/ت : خوب یکم درباره ی خودت بگو
جیهوپ: اسمم جیهوپه ۲۰ سالمه و با عموم زندگی میکنم پدر و مادرم رو از دست دادم(آخرش رو با ناراحتی میگه)
ا/ت: متاسفم منم پدر و مادرم رو از دست دادم
اسم منم ا/ته و ۱۹ سالمه
جیهوپ: به خاطر آدم ها؟
ا/ت : آره
جیهوپ: متاسفم واقعا نمیفهمم که چرا آدم ها از شما بدشون میاد شما با ما هیچکاری نداشتید
* ا/ت به چشماش نگاه میکنه و میبینه راست میگه*
ا/ت: تو واقعا خیلی متفاوتی میگم چی شد که پدر و مادرت رو از دست دادی
جیهوپ: خوب چون مخالف بودن که به شما حمله کنن بقیه هم پدر و مادرم رو کشتن 🥲
ا/ت: واقعا ادما، ما حالا هیچ اون ها حتی به هم نوع خودشون هم رحم نمیکنن😔
جیهوپ: اره😕
میدونم بی ربطه ولی اسم مادرت چی بود؟
ا/ت : یونا بود🙂
جیهوپ: اها
*بعد چند ساعت حرف زدن*
ا/ت : عه اینقدر حرف زدیم که نفهمیدیم زمان کی گذشت شب شده ولی خبر خوش رسیدیم
جیهوپ:* نگاه به اطراف کرد و اون گیاه رو پیدا کرد و خیلی خوشحال شد * بلاخره میتونم عموم رو نجات بدم * با لبخند برگشت سمت ا/ت که دید ا/ت بغض کرده* چی شده؟
ا/ت: هیچی خوب بهتره گیاه رو برداری
...... : ا/ت تو اینجا چیکار میکنی
ا/ت: وایی کوکه زود یه جا قایم....
کوک : ادم(عصبی)* بهش حمله کرد و انداختش زمین میخواست که با چنگالاش(درسته؟) بکشتش که ا/ت گفت*(قدرت کوک خصوصیات گرگ رو داره)
ا/ت: بزار بره
کوک: ولی ا/ت
ا/ت : گفتم بزار بره
کوک: انگار یادت رفته اینا با پدر و مادرت چیکار کردن
ا/ت : اینم تو میدونی که من میتونم دروغ رو تشخیص بدم پس ولش کن
کوک: *ازش آروم بلند میشه ولی حواسش بهش هست روبه ا/ت میگه* خوب چیکار داره اینجا
ا/ت : دنبال یه گیاه واسه درمان عموشه *روبه جیهوپ* زودتر برش دار و برو
کوک: نمیشه بهش اعتماد کرد
ا/ت: کوک بیا یه لحظه باهم خصوصی حرف بزنیم
کوک: باشه
*ا/ت به کوک تمام ماجرا رو گفت *
کوک: که اینطور *روبه جیهوپ* متاسفم
جیهوپ: اشکالی نداره فقط دیگه میتونم برم؟
ا/ت : باشه *میره در گوش جیهوپ میگه* اگه تونستی دوباره بهم سر بزن ساعت ۶ جلوی در منتظرتم هر روز(آروم )
جیهوپ: *لبخند* باشه
ویو ادمین
خوب دیگه جیهوپ رفت و گیاه رو به عموش داد و تمام ماجرا رو بهش گفت و هر روز تو اون ساعت به ا/ت سر میزد و باهم دوستای صمیمی شدن ولی یه روزی جیهوپ با یه آدم دیگه ای برمیگرده ا/ت عصبی میشه که یه انسان دیگه آورده ولی با حرفی که زد خشکش زد
جیهوپ: میدونم عجیبه ولی این مادرته
ا/ت : نه امکان نداره مادر من مرده* به چشماش نگاه میکنه راسته اون واقعا مادرش بود*
م...ما..د..ر *میپره بغلش و کلی گریه میکنه*
ا/ت : اما چطوری
*فلش بک به جنگ بین پری ها و آدم ها*(م.ج=مادر جیهوپ_پ.ج=پدرجیهوپ _ م.ا=مادر ا/ت م.پ=پدرا/ت)
م.ج: نمیشه اون ها با ما کاری نکردن که
...: حرف نزن تو مگه نمیدونی اینا چقدر خطرناکن؟
پ.ج: اگه باهمون کاری میکردن اره خطرناک بودن ولی اینا هیچکاری باهمون ندارن
.... : بسه یا باهمون بیاید یا همینجا بمونید
م.ج: ....
.... : پس میریم*رفتن*
م.ج : ما نمیتونیم بزاریم هم نوعمون رو بکشن(یاع یاع پدر و مادر جیهوپ پری هستن یاع یاع😂)
پ.ج : آره ولی چیکار باید کنیم
م.ج : بریم تا جایی که تونستیم پری ها رو نجات میدیم
*دیگه رفتن به جنگل ولی دیر شده بود جنگ شروع شده*
ا/ت : مامان بابا لطفا بیدال شید(گریه)
م.ج: وایی نه دیر رسیدیم
پ.ج : اونجا رو
ا/ت : ماماننن باباااااا بیدال شید(گریه شدید و باعث شد آسمون بارون بباره) * که یکی از آدم ها نزدیکش شد و میخواستش بکشتش که کوک میاد اونو میزنه ولی آدمه هم کوک رو بدجوری زخمی میکنه
ا/ت : کوک😭
_______
اسلاید های بعد پارت ۳ هست اگه میخواستم متن بزارم یکی دوساعت باید صبر میکردم تا میتونستم بزارم😁
ببخشید اگه بد شد
۱۱.۸k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.