وانشات ران و ریندو///پارت اول
#سناریو #وانشات #ران #ریندو #ا_ت #توکیو_ریونجرز #انتقام_جویان_توکیو #انیمه
-------------------------------------------------------------------------------
ویو ا.ت
ساعت ۸ صبح روز تعطیله و من از خواب بیدار و شدم و هر کاری میکنم خوابم نمیبره.یعنی توف تو این زندگی...خداااااااا...خوابم میاد ولی نمی تونم بخوابم...این چه زندگیه عنیه...هعی من که خوابم نمی بره پاشم برم صبحانه درست کنم..از همین الان می تونم قیافه متعجب ران و ریندو را تصور کنم...
از رو تختم بلند شدم و رفتم دستشویی و کارام را کردم*نه می خوای توضیح بدم چیکار کرد؟*رفتم آشپزخونه و شروع کردم به صبحونه درست کردن.املت برنج و پنکیک درست کردم.یه پا سر آشپزم برای خودم.
فکر کنم حدود ساعتای ۹ بود که ران و ریندو بیدار شدن.(علامت ران-علامت ریندو×)
×خدایا باز باید ا.ت را بیدار کنیم*هنوز ندیدن ا.ت بیداره*
-بزار کرم بریزیم روش
×چی کار کنیم؟
-بریم روش یه لیوان آب یخ بریزیم
×عصبانی شد من گردن نمیگیرم
-(قیافه پوکر)نخواستم گردن بگیری.
که می خوان منو اذیت کنن...یه اذیتی نشونتون بدم.بدون سر و صدا دو تا لیوان آب یخ بر میدارم و میرم قایم میشم...ران و ریندو اومدن تو آشپزخونه که لیوان آب بردارن که یهو از پشتشون روشون آب ریختم...قیافه هاشون دیدنی بود
+(با خنده)که می خواین...رو من کرم...بریزین*نقطه ها خندست*
-(با چشمای اندازه پیاله)ا.ت....آفتاب از کدوم ور در اومده تو صبح به این زودی بیدار شدی.اونم روز......تعطیلللللللل.
+(پوکر)والا خودمم نمی دونم.
ریندو هنوز تو شوک بود که چه اتفاقی افتاده ران هم هنوز کامل ویندوزش بالا نیومده بود وگرنه تا الان جرم میداد.خیلی آروم در میرم که صدای ران و ریندو بلند میشه
-×ا.تتتتتتتتتت...تو الان چه غلطیییییی کردیییییییی
-------------------------------------------------------------------------------
لایکا ۵ تا بشه بعدی را میزارم
-------------------------------------------------------------------------------
ویو ا.ت
ساعت ۸ صبح روز تعطیله و من از خواب بیدار و شدم و هر کاری میکنم خوابم نمیبره.یعنی توف تو این زندگی...خداااااااا...خوابم میاد ولی نمی تونم بخوابم...این چه زندگیه عنیه...هعی من که خوابم نمی بره پاشم برم صبحانه درست کنم..از همین الان می تونم قیافه متعجب ران و ریندو را تصور کنم...
از رو تختم بلند شدم و رفتم دستشویی و کارام را کردم*نه می خوای توضیح بدم چیکار کرد؟*رفتم آشپزخونه و شروع کردم به صبحونه درست کردن.املت برنج و پنکیک درست کردم.یه پا سر آشپزم برای خودم.
فکر کنم حدود ساعتای ۹ بود که ران و ریندو بیدار شدن.(علامت ران-علامت ریندو×)
×خدایا باز باید ا.ت را بیدار کنیم*هنوز ندیدن ا.ت بیداره*
-بزار کرم بریزیم روش
×چی کار کنیم؟
-بریم روش یه لیوان آب یخ بریزیم
×عصبانی شد من گردن نمیگیرم
-(قیافه پوکر)نخواستم گردن بگیری.
که می خوان منو اذیت کنن...یه اذیتی نشونتون بدم.بدون سر و صدا دو تا لیوان آب یخ بر میدارم و میرم قایم میشم...ران و ریندو اومدن تو آشپزخونه که لیوان آب بردارن که یهو از پشتشون روشون آب ریختم...قیافه هاشون دیدنی بود
+(با خنده)که می خواین...رو من کرم...بریزین*نقطه ها خندست*
-(با چشمای اندازه پیاله)ا.ت....آفتاب از کدوم ور در اومده تو صبح به این زودی بیدار شدی.اونم روز......تعطیلللللللل.
+(پوکر)والا خودمم نمی دونم.
ریندو هنوز تو شوک بود که چه اتفاقی افتاده ران هم هنوز کامل ویندوزش بالا نیومده بود وگرنه تا الان جرم میداد.خیلی آروم در میرم که صدای ران و ریندو بلند میشه
-×ا.تتتتتتتتتت...تو الان چه غلطیییییی کردیییییییی
-------------------------------------------------------------------------------
لایکا ۵ تا بشه بعدی را میزارم
۵.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.