من یک روانشناس هستم!(8)
ا/ت:آم خوب من مشکلی ندارم
جیمین:لبخنده کج*
ا/ت:البته من با این مشکل ندارم که هدفی دارم پس قطعا میخوام اونو به واقعیت تبدیل کنم
نامجون:ذول زدن به کتاب *
نامجون چند لحظه به فکر فرو رفت.....همه فکر میکردن که اون فقط داره مثله همیشه کتاب مورد علاقشو میخونه ولی الان......با اون حرف ا/ت یاد خاطرات قدیمش افتاد.....زمانی که روی استیج بودن ...خاطرات خوبشون با آرمیا.....ولی حیف ...حیف که گذشته *
جین:کوک میدی یا بزور بگیرم؟؟؟
جونگ کوک:نگاه خشمگین*
ا/ت:چیو؟؟
جین:خوب
جونگ کوک:هیونگ!
جین:چته بابا کم مونده قورتم بدی
ا/ت:عا.عا...قضیه جالب شد ...جین شی بگو ببینم چی شده؟؟
جبن:خوب..
تهیونگ:قضیه از این قراره که جونگ کوک با جین شرط بستن روی اینکه تو امروز میای یا نه
جونگ کوک:تهیونگ هیونگگگ!!!!!!!!!!!
ا/ت:آخر کدومتون برد؟؟
جین:من
ا/ت:بعد چی بردی؟
جین:۱ میلیون دلار
ا/ت:واو کارت خوبه جین شی. لخند*
جین:لبخند کمرنگ*
جونگ کوک:به تو چه؟؟؟
ا/ت:بله؟؟
جونگ کوک:خودت خوب میدونی چی گفتم پس خودتو نزن به اون راه!
ا/ت:من خودمو به اون راه نمی زنم برعکس این خودتی که داری خودتو میزنی به راه تا بحث و عوض کنی
جونگ کوک :تو!
جیمین:فکر کنم واسه ۵سال بعدت بسه کوک .خنده*
تهیونگ:وای وای آره. خنده*
جونگ کوک:هه این شما دوتا نبودین که بحث و شروع کردین گفتین عجیبه که امروز دیر کرده؟؟
تهیونگ:هی!
جیمین:ولی هوسوک هیونگم بود که درموردش حرف بزنه
همه تعجب کردن*
جیمین:اوه ...ریدم .لبخند ضایع*
ا/ت:واو پس نوقل مجلس پسرا بودمو خبر نداشتم .خنده*
ا/ت:اشکالی ندارم منم بعضی وقتا دهن لق میشم.خنده*
جیمین:خنده*
نامجون:نگفتی چرا امروز دیر کردی؟
جیهوپ:حتما بخاطره دوست پسرت بوده. لبخند کج*
ا/ت:تعجب*
ا/ت:آ....خوب .....اول خواب مونده بودم سریع سعی کردم کارامو انجام بدم بیام ...تو راه اومدنم کم مونده بو تصادف کنم بخاطره همون دیر کردم
جیهوپ :اوه...پس امروز خیلی ماجرا داشتی
ا/ت:اهوم
ا/ت نگاهی به دورو اطراف انداخت بعداز چند دقیقه آنالیز کردن*
ا/ت:زیادی دلگیر نیست؟
شوگا:عادت داریم
ا/ت:بهتر نیست یکمی برین بیرونو بگردین؟هوا خیلی واسه پیاده روی خوبه
جونگ کوک:ما راحتیم ،ولی معلومه تو ناراضی هستی
ا/ت:دقیقا
تهیونگ:پس چرا نمیری؟؟اینجوری راحت تری
ا/ت:نوچ،درسته گفتم راضی نیستم ولی قصد رفتنم ندارم
شوگا :عجب کنه ای هستیا
ا/ت:اهوم دقیقا .لبخند*
جیمین:لبخنده کج*
ا/ت:البته من با این مشکل ندارم که هدفی دارم پس قطعا میخوام اونو به واقعیت تبدیل کنم
نامجون:ذول زدن به کتاب *
نامجون چند لحظه به فکر فرو رفت.....همه فکر میکردن که اون فقط داره مثله همیشه کتاب مورد علاقشو میخونه ولی الان......با اون حرف ا/ت یاد خاطرات قدیمش افتاد.....زمانی که روی استیج بودن ...خاطرات خوبشون با آرمیا.....ولی حیف ...حیف که گذشته *
جین:کوک میدی یا بزور بگیرم؟؟؟
جونگ کوک:نگاه خشمگین*
ا/ت:چیو؟؟
جین:خوب
جونگ کوک:هیونگ!
جین:چته بابا کم مونده قورتم بدی
ا/ت:عا.عا...قضیه جالب شد ...جین شی بگو ببینم چی شده؟؟
جبن:خوب..
تهیونگ:قضیه از این قراره که جونگ کوک با جین شرط بستن روی اینکه تو امروز میای یا نه
جونگ کوک:تهیونگ هیونگگگ!!!!!!!!!!!
ا/ت:آخر کدومتون برد؟؟
جین:من
ا/ت:بعد چی بردی؟
جین:۱ میلیون دلار
ا/ت:واو کارت خوبه جین شی. لخند*
جین:لبخند کمرنگ*
جونگ کوک:به تو چه؟؟؟
ا/ت:بله؟؟
جونگ کوک:خودت خوب میدونی چی گفتم پس خودتو نزن به اون راه!
ا/ت:من خودمو به اون راه نمی زنم برعکس این خودتی که داری خودتو میزنی به راه تا بحث و عوض کنی
جونگ کوک :تو!
جیمین:فکر کنم واسه ۵سال بعدت بسه کوک .خنده*
تهیونگ:وای وای آره. خنده*
جونگ کوک:هه این شما دوتا نبودین که بحث و شروع کردین گفتین عجیبه که امروز دیر کرده؟؟
تهیونگ:هی!
جیمین:ولی هوسوک هیونگم بود که درموردش حرف بزنه
همه تعجب کردن*
جیمین:اوه ...ریدم .لبخند ضایع*
ا/ت:واو پس نوقل مجلس پسرا بودمو خبر نداشتم .خنده*
ا/ت:اشکالی ندارم منم بعضی وقتا دهن لق میشم.خنده*
جیمین:خنده*
نامجون:نگفتی چرا امروز دیر کردی؟
جیهوپ:حتما بخاطره دوست پسرت بوده. لبخند کج*
ا/ت:تعجب*
ا/ت:آ....خوب .....اول خواب مونده بودم سریع سعی کردم کارامو انجام بدم بیام ...تو راه اومدنم کم مونده بو تصادف کنم بخاطره همون دیر کردم
جیهوپ :اوه...پس امروز خیلی ماجرا داشتی
ا/ت:اهوم
ا/ت نگاهی به دورو اطراف انداخت بعداز چند دقیقه آنالیز کردن*
ا/ت:زیادی دلگیر نیست؟
شوگا:عادت داریم
ا/ت:بهتر نیست یکمی برین بیرونو بگردین؟هوا خیلی واسه پیاده روی خوبه
جونگ کوک:ما راحتیم ،ولی معلومه تو ناراضی هستی
ا/ت:دقیقا
تهیونگ:پس چرا نمیری؟؟اینجوری راحت تری
ا/ت:نوچ،درسته گفتم راضی نیستم ولی قصد رفتنم ندارم
شوگا :عجب کنه ای هستیا
ا/ت:اهوم دقیقا .لبخند*
۵.۷k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.