چند پارتی نامجون
همه جا تاریک بود و تو توی بغل یکی که از نظر جسه خیلی ازت بزرگتر بود بودی و کنجکاو بودی بدونی کدوم دوستته که وقتی جسی با کیک اومد و نوز شمعا تقریبا باعث شد بعضی جاها رو ببینی. نامجونو دیدی که تورو تو بغلش گرفته بود، چند لحظه تو چشاش با چهره متعجب اما کیوت نگاه کردی که بهت گفت
-تولدت مبارک کیتن
و یه دسته گل خیلی بزرگ و قشنگ از پشتش اورد و بهت داد
پشمات ریخته بود نمیدونستی چیکار باید بکنی فقط گفتی
+امممم ممنون. مگه امتحان نداشتیم
-نقشه بود
+خبببب یعنی جسی قش نکرده؟
-نه همینجاس
+خبببب کی کیک میخوریم
-شکموی کیوت
از این حرفش هم متعجب شده یودی هم میخواستی ذوق کنی و جیغ بزنی چون نامجون خیلی کراش بود و تو هم روش کراش بودی
-بچه ها چراقا رو روشن کنید
چراقا روشن شد و کل بچه های کلاس کناره دیوار بودن و دور یه کیک بودن که خیلی بزرگ بود
+اقای کیم همه اینا رو شما برنامه ریزی کردین؟
-نمیخواد اقای کیم صدام کنی میتونی به اسم صدام کنی و اره کار منه
دستاتو دورش حلقه کردی و گفتی ممنون خیلی وقت بود هیچکس برام تولد نگرفته بود
اینم از پارت ۳
-تولدت مبارک کیتن
و یه دسته گل خیلی بزرگ و قشنگ از پشتش اورد و بهت داد
پشمات ریخته بود نمیدونستی چیکار باید بکنی فقط گفتی
+امممم ممنون. مگه امتحان نداشتیم
-نقشه بود
+خبببب یعنی جسی قش نکرده؟
-نه همینجاس
+خبببب کی کیک میخوریم
-شکموی کیوت
از این حرفش هم متعجب شده یودی هم میخواستی ذوق کنی و جیغ بزنی چون نامجون خیلی کراش بود و تو هم روش کراش بودی
-بچه ها چراقا رو روشن کنید
چراقا روشن شد و کل بچه های کلاس کناره دیوار بودن و دور یه کیک بودن که خیلی بزرگ بود
+اقای کیم همه اینا رو شما برنامه ریزی کردین؟
-نمیخواد اقای کیم صدام کنی میتونی به اسم صدام کنی و اره کار منه
دستاتو دورش حلقه کردی و گفتی ممنون خیلی وقت بود هیچکس برام تولد نگرفته بود
اینم از پارت ۳
۴.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.