دختر شیطان 6
* ران میره سمت راهرو یه خالی از جمعیت و کپسول اتیش رو با هر زحمتی که بود یواشکی بر میداره و میره سمت فیوز آسانسوری که خراب بود یه گیره از تو جیبش در میاره و در فیوز رو باز میکنه همون گیره رو روی کیلیده کپسول میزاره و روی بدنه یه کپسول تا تکون نخوره بعد کیلید و فشار میده و کپسول رو تو فیوز خالی میکنه و سریع کپسول رو به سمت فیوز پرت میکنه و سریع بازو یه دستش رو میگیره و عین یه فرد عادی که آسیب دیده به سمت کشو هایی که ریلین و ریندو قایم شدن میره *
ریندو: خیلی خب باید بریم تو اتاق *و دستمالی که آغشته به ماده یه بیهوشی ای که از قفسه ها برداشته بود رو از جیبش بیرون میاره ریلین در اتاق رو با شتاب باز میکنه که به مامور کنار در برخورد میکنه و اون میفته و ران و ریندو با اون یکی مامور درگیر میشن، ریلین سریع به سمت مایکی و ایزانا میره و با چاقو دستبند اون دوتا رو باز میکنه *
ریلین: میتونین حرکت کنین؟
مایکی: آره ولی ایزانا هنوز تعادل نداره...
ایزانا: نه من خوبم فقط سر گیجه س الکی نگو مایکی!!!
ریلین: آه خیلی خب پاشین فعلان، ران ریندو کارتون تموم شد؟
ران و ریندو در حالی که بلاخره دستمال رو به مماغ پلیس زدن گفتن: حلههههـــــــــ
ریلین: پس در برین چون فکر کنم پلیسا الانه که بیان * هر 5 تامون از در بیرون رفتیم و به 3 تا اتاق اونور تر پناه بردیم و در پنجره رو باز کردیم و روی نزدیک ترین ساختمون که کلا 2 متر باهامون فاصله داشت پریدیم بعد روی ساختمون بقلی پریدیم و از پله های پشت بوم پایین رفتیم و تو یه کوچه پس کوچه ها دویدیم از اونجایی که کلا 3 تا موتور داشتیم ایزانا پشت ریندو و مایکی پشت ران و منم سوار موتورم شدم تا اینکه... تا اینکه چی واقعا منتظری بگم؟ هه کور خوندی 🗿🚬📿
ریندو: خیلی خب باید بریم تو اتاق *و دستمالی که آغشته به ماده یه بیهوشی ای که از قفسه ها برداشته بود رو از جیبش بیرون میاره ریلین در اتاق رو با شتاب باز میکنه که به مامور کنار در برخورد میکنه و اون میفته و ران و ریندو با اون یکی مامور درگیر میشن، ریلین سریع به سمت مایکی و ایزانا میره و با چاقو دستبند اون دوتا رو باز میکنه *
ریلین: میتونین حرکت کنین؟
مایکی: آره ولی ایزانا هنوز تعادل نداره...
ایزانا: نه من خوبم فقط سر گیجه س الکی نگو مایکی!!!
ریلین: آه خیلی خب پاشین فعلان، ران ریندو کارتون تموم شد؟
ران و ریندو در حالی که بلاخره دستمال رو به مماغ پلیس زدن گفتن: حلههههـــــــــ
ریلین: پس در برین چون فکر کنم پلیسا الانه که بیان * هر 5 تامون از در بیرون رفتیم و به 3 تا اتاق اونور تر پناه بردیم و در پنجره رو باز کردیم و روی نزدیک ترین ساختمون که کلا 2 متر باهامون فاصله داشت پریدیم بعد روی ساختمون بقلی پریدیم و از پله های پشت بوم پایین رفتیم و تو یه کوچه پس کوچه ها دویدیم از اونجایی که کلا 3 تا موتور داشتیم ایزانا پشت ریندو و مایکی پشت ران و منم سوار موتورم شدم تا اینکه... تا اینکه چی واقعا منتظری بگم؟ هه کور خوندی 🗿🚬📿
۹.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.