اسم فیک: عشق زیبا♥beautiful love
اسم فیک: عشق زیبا♥beautiful love
پارت ۹
ات: که یهو دیدم تهیونگ از پشت بغلم کرده
تهیونگ: بیبی دوست دارم
ات: منم
از دید ات: تهیونگ لباشو گذاشت رو لبم و آروم آروم همراهیش کردم
یهو زنگ خونه خورد رفتم درو باز کردم
فلش بک
تهیونگ قبلا یه دختره دوسش داره ولی تهیونگ دوسش نداشته
دختره: سلام با تهیونگ کار دارم
ات: شما؟
دختره: دوست دختر سابق
از دید ات: یه لحضه حس بدی پیدا کردم احساس کردم تهیونگ بهم خیانت کرده
تهیونگ: من تورو قبلا هم دوست نداشتم هر. ز. ه
دختره: ولی من تو رو دوست داشتم بغضضض
تهیونگ: گمشو برو بیرون
دختره: نمیرم
تهیونگ: برو بیرون دادددد
از دید ات: دیدم دختره رفت و تهیونگ نشست رو مبل
ات: تهیونگ چرا قبلا بهم نگفتی دوست دختر داری بغضض
تهیونگ: ببخشید بیبی ضمنن اون دوست دختر من نبود
ات: پس چی بود؟
تهیونگ: بچه که بودیم همسایه داشتیم اینم دختر همسایه بود همیشه بهم محبت میکرد و عاشقم بود ولی من حتی یذره هم بهش احساس نداشتم
ات: دروغ که نمیگی؟
تهیونگ: میتونی از خودش بپرسی
ات: اوکی بهم اعتماد میکنم ولی هنوز از دستت عصبانیم
تهیونگ: ببخشید (کیوت میکنه خودشو)
ات: آدم نمیدونه به کیوت بودنت اعتماد کنه یه هات بودنت
تهیونگ: حیححح
ات: خوابم میاددد
تهیونگ: بریم بخوابیم؟
ات: بریم
چند دقیقه بعد
از دید ات: منو تهیونگ رفتیم رو تخت خوابیدیم
تهیونگ: دوست دارم بیبی گرل (بوسه ی کوتاه)
از دید تهیونگ: ات خیلی بوی خوبی میداد
( صبح شد. )
از دید ات: صبح شده بود و من بیدار شده بودم دیدم تو بغل تیونگم یه خنده ی ریزی کردم و بیدار شدم داشتم از رو تخت بلند میشدم که تهیونگ دستمو گرفت و افتادم رو تخت
تهیونگ: صبح بخیر بیبی
ات: صبح بخیر
تهیونگ: به چی میخندیدی؟
ات: به تو، خیلی بامزه خوابیده بودی
تهیونگ: خوب خوابیدی؟
ات: آره فقط الان خیلی گشنمه
تهیونگ: الان میگم خدمتکارا براتغذا درست کنن
ات: خودت بلد نیستی
تهیونگ: چرا بلدم ولی گفتم شاید خوشت نیاد
ات: چرا خوشم میاد میخوام دست پخت دوست پسرمو ببینم
دومین بعد
از دید ات: به تهیونگ چسبیده بودم و تهیونگ آشپزی میکرد
تهیونگ: غذا آمادست
ات: اوکی
از دید ات: سریع غدامو خوردم و نشستم رو مبل احساس میکردم دلم درد میکنه
تهیونگ: خوبی؟
ات: آره
فقط یکم..
تا پارت بعد فعلاااا
پارت ۹
ات: که یهو دیدم تهیونگ از پشت بغلم کرده
تهیونگ: بیبی دوست دارم
ات: منم
از دید ات: تهیونگ لباشو گذاشت رو لبم و آروم آروم همراهیش کردم
یهو زنگ خونه خورد رفتم درو باز کردم
فلش بک
تهیونگ قبلا یه دختره دوسش داره ولی تهیونگ دوسش نداشته
دختره: سلام با تهیونگ کار دارم
ات: شما؟
دختره: دوست دختر سابق
از دید ات: یه لحضه حس بدی پیدا کردم احساس کردم تهیونگ بهم خیانت کرده
تهیونگ: من تورو قبلا هم دوست نداشتم هر. ز. ه
دختره: ولی من تو رو دوست داشتم بغضضض
تهیونگ: گمشو برو بیرون
دختره: نمیرم
تهیونگ: برو بیرون دادددد
از دید ات: دیدم دختره رفت و تهیونگ نشست رو مبل
ات: تهیونگ چرا قبلا بهم نگفتی دوست دختر داری بغضض
تهیونگ: ببخشید بیبی ضمنن اون دوست دختر من نبود
ات: پس چی بود؟
تهیونگ: بچه که بودیم همسایه داشتیم اینم دختر همسایه بود همیشه بهم محبت میکرد و عاشقم بود ولی من حتی یذره هم بهش احساس نداشتم
ات: دروغ که نمیگی؟
تهیونگ: میتونی از خودش بپرسی
ات: اوکی بهم اعتماد میکنم ولی هنوز از دستت عصبانیم
تهیونگ: ببخشید (کیوت میکنه خودشو)
ات: آدم نمیدونه به کیوت بودنت اعتماد کنه یه هات بودنت
تهیونگ: حیححح
ات: خوابم میاددد
تهیونگ: بریم بخوابیم؟
ات: بریم
چند دقیقه بعد
از دید ات: منو تهیونگ رفتیم رو تخت خوابیدیم
تهیونگ: دوست دارم بیبی گرل (بوسه ی کوتاه)
از دید تهیونگ: ات خیلی بوی خوبی میداد
( صبح شد. )
از دید ات: صبح شده بود و من بیدار شده بودم دیدم تو بغل تیونگم یه خنده ی ریزی کردم و بیدار شدم داشتم از رو تخت بلند میشدم که تهیونگ دستمو گرفت و افتادم رو تخت
تهیونگ: صبح بخیر بیبی
ات: صبح بخیر
تهیونگ: به چی میخندیدی؟
ات: به تو، خیلی بامزه خوابیده بودی
تهیونگ: خوب خوابیدی؟
ات: آره فقط الان خیلی گشنمه
تهیونگ: الان میگم خدمتکارا براتغذا درست کنن
ات: خودت بلد نیستی
تهیونگ: چرا بلدم ولی گفتم شاید خوشت نیاد
ات: چرا خوشم میاد میخوام دست پخت دوست پسرمو ببینم
دومین بعد
از دید ات: به تهیونگ چسبیده بودم و تهیونگ آشپزی میکرد
تهیونگ: غذا آمادست
ات: اوکی
از دید ات: سریع غدامو خوردم و نشستم رو مبل احساس میکردم دلم درد میکنه
تهیونگ: خوبی؟
ات: آره
فقط یکم..
تا پارت بعد فعلاااا
۱۶.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.