پارت ۱۲
از ویو نویسنده
جیمین با ناراحتی از پله ها رفت پایین . روی صندلی نشست تا غذا بخوره . جین : با فریاد ( غذا حاضرههه بیاید پایین )
ویو نایون
سر پله ها کوک دستم رو گرفت و پلیه آخره ول کرد .
سر میز بودیم
جیمین : کجا بودی ؟
گفتم : توی اتاقم بودم
بعد از شام رفتیم بخوابیم داشتم میرفتم توی رخت بخوابم که جیمین د اتاقم رو زد .
جیمین : میتوانم بیا تو ؟
گفتم :اره بیا چیزی شده .
جیمین نه چیزی نشه فقط میخوام ازت یه سوال بپرسم /
گفتم : بپرس چی هست ؟
جیمین : من …… م. ن
نایون : تو چی ؟
جیمین : من خیلی ……. دوست …. دارم
توی ذهنم گفتم : خدایا توی چه دردسری افتادم . حالا چی کار کنم
جیمین : دلم میخواد باهات قرار بزارم .
توی همون لحظه کوک وارد اتاقم شد
کوک : باعصبانیت گفت : چی گفتی ؟؟
جیمین : بهش گفت دلم میخواد باهاش قرار بزارم . … نکنه تو باهاش قرار میزاری ؟
کوک پالتو منو برداشت و از منو از صندلی برداشت و تند تند برد
سوار ماشین شدیم
گفتم : منو کجا میبری ؟
کوک : ……….
کوک ماشین رو کنار زد و از ماشین پیاده شدیم
کوک : تو باید همین الان بین منو جیمین یکی رو انتخاب کنی ؟
کوک : اگر اونو دوشت داری برو همین الان بهش بگو
وگرنه از فردا دیگه منو نمیبینی
گفتم : یادته که قبلا بهم میگفتی من مال توام ؟؟ الان خودم دارم بهت میگم من مال توام پس دیگه نگران چی هستی ؟
از ویو کوک
دستم رو گذاشت روی سینش
نایون : قلب من ضربانشو با نفسایی تو تنظیم شده بدون تو قلب من نمیزنه
نتونستم خودم رو کنترل کنم که لبم رو گذاشتم روی لبش و محکم فشارش دادم
بعد یه نگاهی بهش کردم و آدامه دادم ازش جدا شدم گفتم بیا بریم خونه
نایون باشه
ادامه دارد
جیمین با ناراحتی از پله ها رفت پایین . روی صندلی نشست تا غذا بخوره . جین : با فریاد ( غذا حاضرههه بیاید پایین )
ویو نایون
سر پله ها کوک دستم رو گرفت و پلیه آخره ول کرد .
سر میز بودیم
جیمین : کجا بودی ؟
گفتم : توی اتاقم بودم
بعد از شام رفتیم بخوابیم داشتم میرفتم توی رخت بخوابم که جیمین د اتاقم رو زد .
جیمین : میتوانم بیا تو ؟
گفتم :اره بیا چیزی شده .
جیمین نه چیزی نشه فقط میخوام ازت یه سوال بپرسم /
گفتم : بپرس چی هست ؟
جیمین : من …… م. ن
نایون : تو چی ؟
جیمین : من خیلی ……. دوست …. دارم
توی ذهنم گفتم : خدایا توی چه دردسری افتادم . حالا چی کار کنم
جیمین : دلم میخواد باهات قرار بزارم .
توی همون لحظه کوک وارد اتاقم شد
کوک : باعصبانیت گفت : چی گفتی ؟؟
جیمین : بهش گفت دلم میخواد باهاش قرار بزارم . … نکنه تو باهاش قرار میزاری ؟
کوک پالتو منو برداشت و از منو از صندلی برداشت و تند تند برد
سوار ماشین شدیم
گفتم : منو کجا میبری ؟
کوک : ……….
کوک ماشین رو کنار زد و از ماشین پیاده شدیم
کوک : تو باید همین الان بین منو جیمین یکی رو انتخاب کنی ؟
کوک : اگر اونو دوشت داری برو همین الان بهش بگو
وگرنه از فردا دیگه منو نمیبینی
گفتم : یادته که قبلا بهم میگفتی من مال توام ؟؟ الان خودم دارم بهت میگم من مال توام پس دیگه نگران چی هستی ؟
از ویو کوک
دستم رو گذاشت روی سینش
نایون : قلب من ضربانشو با نفسایی تو تنظیم شده بدون تو قلب من نمیزنه
نتونستم خودم رو کنترل کنم که لبم رو گذاشتم روی لبش و محکم فشارش دادم
بعد یه نگاهی بهش کردم و آدامه دادم ازش جدا شدم گفتم بیا بریم خونه
نایون باشه
ادامه دارد
۶.۹k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.