p.۴
ا.ت: خب پیاده میریم؟!
یونگی: اهم!! میخوای با ماشین بریم؟!
ا.ت:اوکی:)
یونگی رفت سمت یه ماشین خیلییی مدل بالا
ادمین:
خا چیکار کنم؟ هااا بگید چیکار کنم الان واسه ماشین؟؟
ادامه :
.و سوییچو دراورد ،به نشونه بیابشین به ا.تی که تو هپروت بود کرد!
یونگی:اهم!
اهمممم:=/
اهمممممممممممممم:|||||||||
ا.ت: ودففففف؟؟؟؟ چتههههههههه مگه کرممممم://///
یونگی: شایددددددد://///
ا.ت: چرا داد میزنییییی
یونگی: چون تو هم داری داد میزنییییییی
ا.ت: خب وادهلللللللل
یونگی: /:؟ از موتوری میگیری؟
ا.ت: 😐
یونگی: بیخیال حالا بیا بشین://
ا.ت: باشه:()
یونگ به سمت بیرون از شهر میرفت ا.ت هم همینجور نگران تر میشد که نکنه بدزدتش ..
ا.ت: فاک یو !!تو مگه چی داری که بخوان بدزدنت ؟!
یونگی: هن؟!
ا.ت: ودف بلند گفتم🚶🏼♀️
یونگی:هنننن؟؟؟؟چی میگی اصا
ا.ت: هیچی
بونگی:اوکی://
....
بعد از حدودا یک ساعت و خوردهای به یه عمارت خیلی بزرگی رسیدن
ا.ت: اهم؟!
یونگی:هن؟!
اها شاید بخوای بگی اوهههه چرا باید منو بیاره اینجا و...
خب صبر داشته باش خواهرم
ادمین:حق را از یونگی بشنوید
یونگی: مخلصیم
ا.ت:هن؟!
یونگی:هیچی:/
پاشو بریم داخل:)
ا.ت: ودف؟؟
باشه:/
ادمین:خب بزارید تعریفش کنم که چجوری رفتن داخل تا حسرت بخورید:/
چهارتا بادیگارد دنبالشون بودن یکی ماشینو گذاشت تو پارکینگی که هزاران ماشین توش بود:// د بعدش یک اونهارو به بالا راهنمایی کرد و یکی براشون اب و.. اورد و مثل اینکه مامانش اینا هم خونه نبودن :/
حالا ..
اونجا پر از وسایل و مجسمه های طلا بود جوری که راه میری باید مراقب باشی به چیزی بر نخوری🚶🏼♀️
و در اخر طبقه بالا که متعلق به یونگی بود(=
رفتن تو اتاق یونگی که نگم براتون چقدر بزرگه 🚶🏼♀️🚶🏼♀️ و اینکه دو تا تخت تو اون اتاق بود یکی دونفره یکی یک تفره که از هم فاصله داشتن :/ ا.ت هم رو اون یک نفرهه خوابید ولی یونگی به بهانهایی که اره تو دختری و.. تورو برد رو تخت اصلی (دونفره) خودشم رفت رو یک نفرهه خوابید://
#BTS
#fan_fake
#suga
@Mochi_park
یونگی: اهم!! میخوای با ماشین بریم؟!
ا.ت:اوکی:)
یونگی رفت سمت یه ماشین خیلییی مدل بالا
ادمین:
خا چیکار کنم؟ هااا بگید چیکار کنم الان واسه ماشین؟؟
ادامه :
.و سوییچو دراورد ،به نشونه بیابشین به ا.تی که تو هپروت بود کرد!
یونگی:اهم!
اهمممم:=/
اهمممممممممممممم:|||||||||
ا.ت: ودففففف؟؟؟؟ چتههههههههه مگه کرممممم://///
یونگی: شایددددددد://///
ا.ت: چرا داد میزنییییی
یونگی: چون تو هم داری داد میزنییییییی
ا.ت: خب وادهلللللللل
یونگی: /:؟ از موتوری میگیری؟
ا.ت: 😐
یونگی: بیخیال حالا بیا بشین://
ا.ت: باشه:()
یونگ به سمت بیرون از شهر میرفت ا.ت هم همینجور نگران تر میشد که نکنه بدزدتش ..
ا.ت: فاک یو !!تو مگه چی داری که بخوان بدزدنت ؟!
یونگی: هن؟!
ا.ت: ودف بلند گفتم🚶🏼♀️
یونگی:هنننن؟؟؟؟چی میگی اصا
ا.ت: هیچی
بونگی:اوکی://
....
بعد از حدودا یک ساعت و خوردهای به یه عمارت خیلی بزرگی رسیدن
ا.ت: اهم؟!
یونگی:هن؟!
اها شاید بخوای بگی اوهههه چرا باید منو بیاره اینجا و...
خب صبر داشته باش خواهرم
ادمین:حق را از یونگی بشنوید
یونگی: مخلصیم
ا.ت:هن؟!
یونگی:هیچی:/
پاشو بریم داخل:)
ا.ت: ودف؟؟
باشه:/
ادمین:خب بزارید تعریفش کنم که چجوری رفتن داخل تا حسرت بخورید:/
چهارتا بادیگارد دنبالشون بودن یکی ماشینو گذاشت تو پارکینگی که هزاران ماشین توش بود:// د بعدش یک اونهارو به بالا راهنمایی کرد و یکی براشون اب و.. اورد و مثل اینکه مامانش اینا هم خونه نبودن :/
حالا ..
اونجا پر از وسایل و مجسمه های طلا بود جوری که راه میری باید مراقب باشی به چیزی بر نخوری🚶🏼♀️
و در اخر طبقه بالا که متعلق به یونگی بود(=
رفتن تو اتاق یونگی که نگم براتون چقدر بزرگه 🚶🏼♀️🚶🏼♀️ و اینکه دو تا تخت تو اون اتاق بود یکی دونفره یکی یک تفره که از هم فاصله داشتن :/ ا.ت هم رو اون یک نفرهه خوابید ولی یونگی به بهانهایی که اره تو دختری و.. تورو برد رو تخت اصلی (دونفره) خودشم رفت رو یک نفرهه خوابید://
#BTS
#fan_fake
#suga
@Mochi_park
۱۰.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.