تپش قلب پارت ۴۸
بیشتر کرد جیمین نگاه کرد جیمین:بکش پایین بینم منفجر شدم جیمین:میخندی کوک:برو اونور دوست عزیز بازم من قدم بلندتره جیمین:یورا من:ها😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 جیمین:کی میشه از هم جدا شید کوک:هیچ وقت☺😂😂😂 خواب دیدی خیر باشه😐😐😐 بعد نامجون:میشه هردوتون خفه شید(اوممم😐😂🤣🤣🤣بابا) لال شدن جونگ کوک اومد کوک:آخخخخ فشارم افتاد نامجون:خوب ما میریم بیرون من:باشه کوک:یورا فشارم افتاد من:جونگ کوک خوبی من چیکار کنم کوک:دلم بوس میخواد من:پررو کوک:میدی یا باز بیهوش شم من:خیله خوب لباشو بوسیدم کوک:آخییی خوب شدم من:آیی کوو:باز دردت گرفت من:آره خیلی بد چاقو خوردم جونگ کوک سه تا هرکسی جا من بود میمرد کوک:آخخخخ نفسم خوب من الان چیکار کنم تا انقدر درد کشیدنتو نبینم من:فقط کنارم باش همین زیادم فشار نیار کوک:باشه عشقم کنارت میمونم میخوای بخوابیم من:بخوابیم کوک:باشه بعد دراز کشید کنارم و خوابیدیم
دو هفته بعد
از بیمارستان مرخص شدم درد داشتم ولی حالم کاملا خوب بود جونگ کوک بردم خونه تو بغلش بردم خونه گذاشتم تو ماشین دستمو رو شیکمم گذاشتم من:عشقم دستت که سوخته بود خوبه کوک:آره ولی باد کرده یکم من:آخخخ باید پنسمانشو عوض کنی کوک:آره من:هوم کوک:تو نگران نباش من خوبم فقط تو خوب باش من:من که خوبم فقط نگرانم این دو هفته که نرفتی کمپانی ازیت نشی کوک:نه ازیت نمیشم میگم یکم سرما خورده بودم تو نگرانم نباش من:هومم😊باشه کوک:😊 همینجوری میرفتیم یهو داشت یه ماشین بهمون میزد که جونگ کوک ترمز کرد من رفتم جلو انقدر ترسیدم قلبم داشت میزد بیرون مخصوصا دلمم درد گرفت من:آیی آخ کوک:وایی یورا خوبی من:داشتیم میمیردیم کوک:آروم باش نترس عزیزم من:خیله خوب کوک:میکردیم این دفع باهم میمردیم من:هه دیوونه چرا حواست نیست کوک:چون نمی تونم از نگاه کردنت دل بکنم از خودت بعد نکاهات باعث میشه غرق شم و نفهمم دور وبرم چه خبره من دیوونه توام من:☺ کوک:مخصوصا وقتی میخندی
دو هفته بعد
از بیمارستان مرخص شدم درد داشتم ولی حالم کاملا خوب بود جونگ کوک بردم خونه تو بغلش بردم خونه گذاشتم تو ماشین دستمو رو شیکمم گذاشتم من:عشقم دستت که سوخته بود خوبه کوک:آره ولی باد کرده یکم من:آخخخ باید پنسمانشو عوض کنی کوک:آره من:هوم کوک:تو نگران نباش من خوبم فقط تو خوب باش من:من که خوبم فقط نگرانم این دو هفته که نرفتی کمپانی ازیت نشی کوک:نه ازیت نمیشم میگم یکم سرما خورده بودم تو نگرانم نباش من:هومم😊باشه کوک:😊 همینجوری میرفتیم یهو داشت یه ماشین بهمون میزد که جونگ کوک ترمز کرد من رفتم جلو انقدر ترسیدم قلبم داشت میزد بیرون مخصوصا دلمم درد گرفت من:آیی آخ کوک:وایی یورا خوبی من:داشتیم میمیردیم کوک:آروم باش نترس عزیزم من:خیله خوب کوک:میکردیم این دفع باهم میمردیم من:هه دیوونه چرا حواست نیست کوک:چون نمی تونم از نگاه کردنت دل بکنم از خودت بعد نکاهات باعث میشه غرق شم و نفهمم دور وبرم چه خبره من دیوونه توام من:☺ کوک:مخصوصا وقتی میخندی
۴.۸k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.