فصل ۲ پارت ۳
از زبان جین
اولین چیزی که دیدم نایون بود ولی به روی خودم نیاوردم که دارم نگاهش میکنم من هنوز به نایون حس دارم رفتیم نشستیم یه جایی نشستم که بتونم نایون رو بینم راستش دلم خیلی براش تنگ شده بود داشتم بهش نگاه میکردم
از زبان نایون
روم رو برگردونم تا جین رو ببینم دیدم داره بهم نگاه میکنه سریع روش رو برگردوند خب راستش من دیگه به کوک هیچ حسی ندارم 💔 نمدونم چه جوری بهش بگم
خب مجری برنامه آمد برای بهترین گروه ها رو انتخاب کنه
مجری
سلام به همه گی : امیدوارم که خوب باشید
بریم سر اصل مطلب خب خب بهترین گروه امسال دو نفر هستن
:)
بی تی اس و. سی ان سی
از زبان نایون
سی ان سی گروه ما بود خیلی خوشحال شدم
رفتیم روی صحنه بهمون گل دادن جایزه رو دادن به کوک
مجری : بهم دست بدین شما بهترین کیپاپ شدید
به همه دست دادم به جور جین دست دادم دستم رو خیلی محکم گرفته بود که انگار نمخواست ول کنه دستم رو از دستش جدا کردم و رفتیم جای خودمون نشستیم
من دستشوی داشتم
نایون : کوک من میرم دست شویی
کوک : باشه
از زبان جین
دیدم نایون داره میره سمت دستشویی من به بچه گفتم : بچه ها من میرم دستشویی
از زبان نایون
نرسیده بودم یکی داشت پشتم میود رسیدم دم دستشویی داشتم در رو باز میکردم که یکی دستم رو گرفت
جین بود
معذب شدم چون ۶ ماه جین رو ندیدم
جین : خوبی دلم برات خیلی تنگ شده
نایون : نه خوب نیستم
جین : چرا چی شده ؟
نایون : کوک همش بهم دستور میده خسته شدم پشیمونم که عاشقش شدم
جین : یعنی الان بهش حسی نداری ؟
نایون : نه ندارم
ادامه دارد
حمایت لطفا ❤️🙂🍩
اولین چیزی که دیدم نایون بود ولی به روی خودم نیاوردم که دارم نگاهش میکنم من هنوز به نایون حس دارم رفتیم نشستیم یه جایی نشستم که بتونم نایون رو بینم راستش دلم خیلی براش تنگ شده بود داشتم بهش نگاه میکردم
از زبان نایون
روم رو برگردونم تا جین رو ببینم دیدم داره بهم نگاه میکنه سریع روش رو برگردوند خب راستش من دیگه به کوک هیچ حسی ندارم 💔 نمدونم چه جوری بهش بگم
خب مجری برنامه آمد برای بهترین گروه ها رو انتخاب کنه
مجری
سلام به همه گی : امیدوارم که خوب باشید
بریم سر اصل مطلب خب خب بهترین گروه امسال دو نفر هستن
:)
بی تی اس و. سی ان سی
از زبان نایون
سی ان سی گروه ما بود خیلی خوشحال شدم
رفتیم روی صحنه بهمون گل دادن جایزه رو دادن به کوک
مجری : بهم دست بدین شما بهترین کیپاپ شدید
به همه دست دادم به جور جین دست دادم دستم رو خیلی محکم گرفته بود که انگار نمخواست ول کنه دستم رو از دستش جدا کردم و رفتیم جای خودمون نشستیم
من دستشوی داشتم
نایون : کوک من میرم دست شویی
کوک : باشه
از زبان جین
دیدم نایون داره میره سمت دستشویی من به بچه گفتم : بچه ها من میرم دستشویی
از زبان نایون
نرسیده بودم یکی داشت پشتم میود رسیدم دم دستشویی داشتم در رو باز میکردم که یکی دستم رو گرفت
جین بود
معذب شدم چون ۶ ماه جین رو ندیدم
جین : خوبی دلم برات خیلی تنگ شده
نایون : نه خوب نیستم
جین : چرا چی شده ؟
نایون : کوک همش بهم دستور میده خسته شدم پشیمونم که عاشقش شدم
جین : یعنی الان بهش حسی نداری ؟
نایون : نه ندارم
ادامه دارد
حمایت لطفا ❤️🙂🍩
۳.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.