پارت پنجمم🌚
ا.ت: منظورت چیه هقق
+: تو نمیفهمی کوچولو
از موهام گرفتن و کتکم میزدن
چشمام داشت سیاهی میرفت
.....
ویو جیمین:
رفتم تو اتاق ا.ت تا درباره خونه و مقررات توضیح بدم
در و باز کردم دیدم خوابیده
آروم رفتم پیشش رو تخت نشستم
به صورتش نگاه کردم
ولی خیلی خوشگل دلم می خواست ب.بو.س.مش
اههه جیمین داری چه زری می زنی
بلند شدم که موبایلم زنگ زد
باید میرفتم می خواستم ا.ت رو بیدار کنم ولی دلم نیومد
رفتم بیرون و به آجوما سفارش کردم
و رفتم بیرون
ویو آجوما:
آقا رفت بیرون باید میرفتم خرید پس به دخترم زنگ زدم تا بیاد و مواظب خانم باشه
.....
ویو جیمین :
در و باز کردم خیلی خسته بودم همه جا ساکت بود
یکدفعه یه دختر و با کلاه دیدم اومد تو
دختر: اوه آقا اومدید
جیمین: تو کی هستی
دختر: من دختر خانم سو هستم قرار بود بیام اینجا ولی در و باز نکردن خیلی گشنم بود رفته بودم یچیزی بخرم
جیمین: یعنی هیچ کس مواظب ا.ت نبوددد ( داد)
دختر: ببخشید آقا( بغض)
زود رفتم تو خونه توی اتاق ا.ت رفتم اونجا نبود هیچ جا نبود
یه کاغذ دیدم بازش کردم
.......
سلام عمو جون
میتونم بهتون بگم دیگه عمو؟!
خونه خیلی ترسناک بود و بزرگ هیچ کسم تو خونه نبود
برای همین با دوستم رفتم بیرون
ا.ت
.......
دختره ی دیوونه نمیدونه من زیاد دشمن دارم رفته بیروننننن
زود از اتاق خارج شدم رو به دختره کردم
جیمین: هوی تو همین الان برو خونت
دختره: چ...چش...م
بعد از کمی تونستم ردشو و بزنم
ویو ا.ت:
همینجوری نشسته بودم که اونا میخندیدن ع.و.ض.ی ها
دختره به سمتم اومد
می خواست بهم سیلی بزنه
جلوی صورتمو گرفتم که صدای شلیک بلندی در اومد
رومو برگوندم جیمین بود
همشونو یا میکشت یا کتک میزد
به سمتم اومد
جیمین: پاشین فرار کنید
به سمتی که اشاره کرد ناهیون من رفتیم
رو به ناهیون کردم
ا.ت: دختره ی ع.و.ض.ی
ناهیون: مجبور بودم میفهمی
یه سیلی محکم نسارش کردم
جیمین: آفرین خوشم اومد
سمت جیمین برگشتم
دستمو گرفت و از اونجا رفتیم بیرون
#فیک
+: تو نمیفهمی کوچولو
از موهام گرفتن و کتکم میزدن
چشمام داشت سیاهی میرفت
.....
ویو جیمین:
رفتم تو اتاق ا.ت تا درباره خونه و مقررات توضیح بدم
در و باز کردم دیدم خوابیده
آروم رفتم پیشش رو تخت نشستم
به صورتش نگاه کردم
ولی خیلی خوشگل دلم می خواست ب.بو.س.مش
اههه جیمین داری چه زری می زنی
بلند شدم که موبایلم زنگ زد
باید میرفتم می خواستم ا.ت رو بیدار کنم ولی دلم نیومد
رفتم بیرون و به آجوما سفارش کردم
و رفتم بیرون
ویو آجوما:
آقا رفت بیرون باید میرفتم خرید پس به دخترم زنگ زدم تا بیاد و مواظب خانم باشه
.....
ویو جیمین :
در و باز کردم خیلی خسته بودم همه جا ساکت بود
یکدفعه یه دختر و با کلاه دیدم اومد تو
دختر: اوه آقا اومدید
جیمین: تو کی هستی
دختر: من دختر خانم سو هستم قرار بود بیام اینجا ولی در و باز نکردن خیلی گشنم بود رفته بودم یچیزی بخرم
جیمین: یعنی هیچ کس مواظب ا.ت نبوددد ( داد)
دختر: ببخشید آقا( بغض)
زود رفتم تو خونه توی اتاق ا.ت رفتم اونجا نبود هیچ جا نبود
یه کاغذ دیدم بازش کردم
.......
سلام عمو جون
میتونم بهتون بگم دیگه عمو؟!
خونه خیلی ترسناک بود و بزرگ هیچ کسم تو خونه نبود
برای همین با دوستم رفتم بیرون
ا.ت
.......
دختره ی دیوونه نمیدونه من زیاد دشمن دارم رفته بیروننننن
زود از اتاق خارج شدم رو به دختره کردم
جیمین: هوی تو همین الان برو خونت
دختره: چ...چش...م
بعد از کمی تونستم ردشو و بزنم
ویو ا.ت:
همینجوری نشسته بودم که اونا میخندیدن ع.و.ض.ی ها
دختره به سمتم اومد
می خواست بهم سیلی بزنه
جلوی صورتمو گرفتم که صدای شلیک بلندی در اومد
رومو برگوندم جیمین بود
همشونو یا میکشت یا کتک میزد
به سمتم اومد
جیمین: پاشین فرار کنید
به سمتی که اشاره کرد ناهیون من رفتیم
رو به ناهیون کردم
ا.ت: دختره ی ع.و.ض.ی
ناهیون: مجبور بودم میفهمی
یه سیلی محکم نسارش کردم
جیمین: آفرین خوشم اومد
سمت جیمین برگشتم
دستمو گرفت و از اونجا رفتیم بیرون
#فیک
۱۵.۹k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.