عمارت سیاه 🖤(پارت ۱)
هااااااای
اومدم با وانشات جدیدد پیج دومم jm _bts@
خب یادتون نره لایک کنیدد
(ویو ا.ت)
سلام من ا.ت هستم ۲۱ سالمه و پدر و مادر هم دارم البته پدر و مادر واقعی من چند سال پیش از دنیا رفتند و دو نفر دیگه منو به فرزند خاندگی قبول کردن اما از من بدشون میاد و منو از خونه بیرون کردن
الان توی یه کافه کار میکنم پول زیادی نمیدن اما جوری هست ک بتونم خرج خودمو بدم و اینکه شب ها هم توی همون کافه میخوابم صورت گردی دارم و چشمای درشت و مشک پوست سفید دارم و موهام هم بلند و سیاهه ...(پایان ویو ا.ت )
ا.ت مشغول تمیز کردن کافه بود
که یه مرد با چند مرد دیگه که انگار بادیگارد هاش بودن وارد شد
ا.ت ک حواسش به اونجا نبود به کارش ادامه میداد و جلو تر میرفت تا اینکه به چیزی برخورد کرد
¥هی دختر کوچولو جلوتو نگاه کن مگه کوری
+اول اینکه ببخشید جناب شرمنده و دوم اینکه من دختر کوچولو نیستم و کور هم نیستم!
¥ عع چ زبون دراز هم هستی
+بله؟؟
¥بیا بریم دیرمون شده
+چی؟ کجا؟ من شمارو نمیشناسم....
خاب اینم از پارت اول لایک و کامنت یادتون نره:)
اومدم با وانشات جدیدد پیج دومم jm _bts@
خب یادتون نره لایک کنیدد
(ویو ا.ت)
سلام من ا.ت هستم ۲۱ سالمه و پدر و مادر هم دارم البته پدر و مادر واقعی من چند سال پیش از دنیا رفتند و دو نفر دیگه منو به فرزند خاندگی قبول کردن اما از من بدشون میاد و منو از خونه بیرون کردن
الان توی یه کافه کار میکنم پول زیادی نمیدن اما جوری هست ک بتونم خرج خودمو بدم و اینکه شب ها هم توی همون کافه میخوابم صورت گردی دارم و چشمای درشت و مشک پوست سفید دارم و موهام هم بلند و سیاهه ...(پایان ویو ا.ت )
ا.ت مشغول تمیز کردن کافه بود
که یه مرد با چند مرد دیگه که انگار بادیگارد هاش بودن وارد شد
ا.ت ک حواسش به اونجا نبود به کارش ادامه میداد و جلو تر میرفت تا اینکه به چیزی برخورد کرد
¥هی دختر کوچولو جلوتو نگاه کن مگه کوری
+اول اینکه ببخشید جناب شرمنده و دوم اینکه من دختر کوچولو نیستم و کور هم نیستم!
¥ عع چ زبون دراز هم هستی
+بله؟؟
¥بیا بریم دیرمون شده
+چی؟ کجا؟ من شمارو نمیشناسم....
خاب اینم از پارت اول لایک و کامنت یادتون نره:)
۱۴.۴k
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.