گذشته نفرین شده. Part 3
گذشته نفرین شده. Part 3
+هانن؟چییی؟ولی بخدا من نمیخواستم بیام اینجااا
مرده:خب پس چی؟
+داستانش مفصله...
مرده:ببین من حال داستان و از این چرت و پرتارو ندارم کسی که پاشو تو این خونه بزاره دیگه راه فراری نداره گرفتی دختر جون؟
+...هق...ولی...هق....
مرده:این باز ولی ولی کرد مث اینکه زبونمو نمیفهمی شاید با شکنجه بهتر بفهمی
+..هق...چ...چی؟
خیلی ترسیده بودم ولی حرفام فایده نداشت.اون منو به اتاق شکنجه برد...
ویو کوک
دستو پاشو بستمو با کمربند ضربههای محکمی به دستو پاش میزدم ولی اون فقط اروم گریه میکرد.
+...هق....خوا...خواهش...میکنم....بس....ک....کن
مرده:انقد زجه نزن دختر فایده نداره
.......نیم ساعت بعد.......
ویو کوک
دختره دیگه داشت از حال میرفت که دست از شکنجه برداشتم.اون باید میفهمید سر به سر من گذاشتن ینی چی.
مرده:هی اسمت چیه؟
+ای حرومزاده تا لب مرگ منو بردی بعد الان انقد زود پسرخاله شدی؟
مرده:(پوزخند زد)
مرده:برام اهمیتی نداره بهرحال باید اسم خدمتکار جدیدمو بدونم دیگه...
+چی خدمتکار جدیددد
مرده:اره چیه نکنه ترسیدی
+چرا نمیزاری من برم مگه چیکار کردم(داد،بغض)
مرده:هه بگو چیکار نکردی؟بهم دروغ گفتی،فهشم دادی،بی اجازه اومدی تو خونم دیگه چی میخوای بشنوی عوضی(داد)
+بهت گفتم که من اشتباهی سر از اینجا اوردم بیرون چرا نمیفهمییییی
مرده:برام مهم نیس که اشتباهی اومدی اینجا ولی من هرچی بخوامو میتونم داشته باشم حالام تورو بعنوان خدمتکار جدید میخوام مشکلیه؟
+هوففف...
+هانن؟چییی؟ولی بخدا من نمیخواستم بیام اینجااا
مرده:خب پس چی؟
+داستانش مفصله...
مرده:ببین من حال داستان و از این چرت و پرتارو ندارم کسی که پاشو تو این خونه بزاره دیگه راه فراری نداره گرفتی دختر جون؟
+...هق...ولی...هق....
مرده:این باز ولی ولی کرد مث اینکه زبونمو نمیفهمی شاید با شکنجه بهتر بفهمی
+..هق...چ...چی؟
خیلی ترسیده بودم ولی حرفام فایده نداشت.اون منو به اتاق شکنجه برد...
ویو کوک
دستو پاشو بستمو با کمربند ضربههای محکمی به دستو پاش میزدم ولی اون فقط اروم گریه میکرد.
+...هق....خوا...خواهش...میکنم....بس....ک....کن
مرده:انقد زجه نزن دختر فایده نداره
.......نیم ساعت بعد.......
ویو کوک
دختره دیگه داشت از حال میرفت که دست از شکنجه برداشتم.اون باید میفهمید سر به سر من گذاشتن ینی چی.
مرده:هی اسمت چیه؟
+ای حرومزاده تا لب مرگ منو بردی بعد الان انقد زود پسرخاله شدی؟
مرده:(پوزخند زد)
مرده:برام اهمیتی نداره بهرحال باید اسم خدمتکار جدیدمو بدونم دیگه...
+چی خدمتکار جدیددد
مرده:اره چیه نکنه ترسیدی
+چرا نمیزاری من برم مگه چیکار کردم(داد،بغض)
مرده:هه بگو چیکار نکردی؟بهم دروغ گفتی،فهشم دادی،بی اجازه اومدی تو خونم دیگه چی میخوای بشنوی عوضی(داد)
+بهت گفتم که من اشتباهی سر از اینجا اوردم بیرون چرا نمیفهمییییی
مرده:برام مهم نیس که اشتباهی اومدی اینجا ولی من هرچی بخوامو میتونم داشته باشم حالام تورو بعنوان خدمتکار جدید میخوام مشکلیه؟
+هوففف...
۱.۲k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.