عشق وحشی ارباب 🖤🤤🔪 پارت 6
شرط پارت بعد
۳۳ لایک
۱۷ کامنت
.
.
علامت ا/ت +
علامت سوک ~
علامت تهیونگ _
علامت کوک *
.
.
.
بالاخره کلاس تموم شد.
همه وسایلشون رو جمع کردن که برن
ا/ت هم وسایلشو جمع کرد و از کلاس رفت بیرون
تهیونگ و کیفش رو برداشت و دوید دنبال ا/ت
_ ا/ت (با داد)
+ از جلوی چشمام گمشو
_ ا/ت یک دقیقه وایسا
ا/ت وایساد
+ چته ها (با داد)
_ کجا میری
+ یه جایی که شما سه تا رو نبینم
_ چرا آخه
ا/ت میخواست حرف بزنه که سوک و کوک هم دویدن سمتش
ا/ت هم بدون توجه بهشون به راهش ادامه داد
~ ا/ت
_ ا/ت
* ا/ت (با داد)
+ چیه هاااااا (با داد)
* کجا میری
ا/ت دید یه تاکسی جلوی در مدرسه وایساده
بدون توجه به حرف کوک دوید سمت تاکسی و در رو بست
+ لطفا تند حرکت کن
سوک و تهیونگ و کوک نتونستن به تاکسی برسن و ا/ت رفت، شماره هاشون رو از هم گرفتن و مجبور شدن برن خونه هاشون.
ساعت 11 شب ⏱️
ا/ت بالاخره رفت خونه
~ کجا بودی ا/ت؟ (با داد و اعصبانیت) 🤬
ا/ت بدون توجه به حرف سوک رفت سمت اتاقش
میخواست بره داخل اتاقش که سوک دستشو گرفت و کشیدش سمت خودش
+ دوباره میخوای مثل امروز صبح سَرَم بیاری؟
~ ا/ت چند تا سوال فقط میخوام بپرسم
+ زود بپرس که حال ندارم
~ تهیونگ و کوک با تو چیکار داشتن؟ 🤬
~ چرا اینقدر روت حساس بود؟ 🤬
~ وقتی تو و کوک و تهیونگ و دبیر ادبیات بیرون از کلاس بودین چه اتفاقی افتاد؟🤬
+ سوک لطفا در مورد امروز سؤال نپرس
~ باید این هایی که پرسیدم رو بدونم
+ ولی دلیلی نمیبینم بهت بگم
سوک باز اعصبانی شد و ا/ت رو محکم بغل کرد و بردش تو اتاق خودش (اتاق سوک)
سوک ا/ت رو گذاشت زمین و در اتاقش رو قفل کرد
+ در رو باز کن سوک میخوام برم بیرون
~ ا/ت من نمیخوام اذیتت کنم فقط پیشم بمون
+ چیزی خوردی؟😐
~ نه 😐
~ چرا اینو گفتی؟ 😐
+ اخه اخلاقت خیلی با امروز صبح باهام فرق میکنه!
~ ا/ت باور کن من امروز صبح نمیخواستم اون کار ها رو بکنم و اون حرف ها رو بزنم ولی تو عصبیم کردی.
+ مگه چیکار کردم که عصبی شدی
ا/ت صورتشو چرخوند و به سوک گفت:
+ نگاه کن جای سیلی که امروز صبح بهم زدی روی صورتمه و هنوزم درد میکنه 😔😭
سوک رفت و صورت ا/ت رو توی دستاش گرفت و نگاهش کرد
واقعا فکر نمیکرد پوست ا/ت اینقدر ظریف باشه به خاطر صورت ا/ت خیلی ناراحت شد 😔
~ ا/ت ببخشید
~ میتونم برات جبران کنم!
+ چجوری!😔
سوک رفت و از توی کمدش یه تی شرت یه شلوارک بیرون اورد و داد به ا/ت داد
~ اینا رو بپوش
+ یعنی نمیتونم یک ثانیه برم تو اتاق خودم لباس بپوشم 😐
~ اگه بری دیگه نمیای
+ قول میدم بیام
~ نه نه نمیزارم بری
+ ولی من لباس های تو رو نمیپوشم
~ چرا
+ آخه درست نیست
سوک رفت و از توی کمدش یه هودی آورد
~ اینو بپوش
+ هودیت رو میپوشم ولی شلوارک نه
.
.
.
.
پارت 6 خوب بود؟
۳۳ لایک
۱۷ کامنت
.
.
علامت ا/ت +
علامت سوک ~
علامت تهیونگ _
علامت کوک *
.
.
.
بالاخره کلاس تموم شد.
همه وسایلشون رو جمع کردن که برن
ا/ت هم وسایلشو جمع کرد و از کلاس رفت بیرون
تهیونگ و کیفش رو برداشت و دوید دنبال ا/ت
_ ا/ت (با داد)
+ از جلوی چشمام گمشو
_ ا/ت یک دقیقه وایسا
ا/ت وایساد
+ چته ها (با داد)
_ کجا میری
+ یه جایی که شما سه تا رو نبینم
_ چرا آخه
ا/ت میخواست حرف بزنه که سوک و کوک هم دویدن سمتش
ا/ت هم بدون توجه بهشون به راهش ادامه داد
~ ا/ت
_ ا/ت
* ا/ت (با داد)
+ چیه هاااااا (با داد)
* کجا میری
ا/ت دید یه تاکسی جلوی در مدرسه وایساده
بدون توجه به حرف کوک دوید سمت تاکسی و در رو بست
+ لطفا تند حرکت کن
سوک و تهیونگ و کوک نتونستن به تاکسی برسن و ا/ت رفت، شماره هاشون رو از هم گرفتن و مجبور شدن برن خونه هاشون.
ساعت 11 شب ⏱️
ا/ت بالاخره رفت خونه
~ کجا بودی ا/ت؟ (با داد و اعصبانیت) 🤬
ا/ت بدون توجه به حرف سوک رفت سمت اتاقش
میخواست بره داخل اتاقش که سوک دستشو گرفت و کشیدش سمت خودش
+ دوباره میخوای مثل امروز صبح سَرَم بیاری؟
~ ا/ت چند تا سوال فقط میخوام بپرسم
+ زود بپرس که حال ندارم
~ تهیونگ و کوک با تو چیکار داشتن؟ 🤬
~ چرا اینقدر روت حساس بود؟ 🤬
~ وقتی تو و کوک و تهیونگ و دبیر ادبیات بیرون از کلاس بودین چه اتفاقی افتاد؟🤬
+ سوک لطفا در مورد امروز سؤال نپرس
~ باید این هایی که پرسیدم رو بدونم
+ ولی دلیلی نمیبینم بهت بگم
سوک باز اعصبانی شد و ا/ت رو محکم بغل کرد و بردش تو اتاق خودش (اتاق سوک)
سوک ا/ت رو گذاشت زمین و در اتاقش رو قفل کرد
+ در رو باز کن سوک میخوام برم بیرون
~ ا/ت من نمیخوام اذیتت کنم فقط پیشم بمون
+ چیزی خوردی؟😐
~ نه 😐
~ چرا اینو گفتی؟ 😐
+ اخه اخلاقت خیلی با امروز صبح باهام فرق میکنه!
~ ا/ت باور کن من امروز صبح نمیخواستم اون کار ها رو بکنم و اون حرف ها رو بزنم ولی تو عصبیم کردی.
+ مگه چیکار کردم که عصبی شدی
ا/ت صورتشو چرخوند و به سوک گفت:
+ نگاه کن جای سیلی که امروز صبح بهم زدی روی صورتمه و هنوزم درد میکنه 😔😭
سوک رفت و صورت ا/ت رو توی دستاش گرفت و نگاهش کرد
واقعا فکر نمیکرد پوست ا/ت اینقدر ظریف باشه به خاطر صورت ا/ت خیلی ناراحت شد 😔
~ ا/ت ببخشید
~ میتونم برات جبران کنم!
+ چجوری!😔
سوک رفت و از توی کمدش یه تی شرت یه شلوارک بیرون اورد و داد به ا/ت داد
~ اینا رو بپوش
+ یعنی نمیتونم یک ثانیه برم تو اتاق خودم لباس بپوشم 😐
~ اگه بری دیگه نمیای
+ قول میدم بیام
~ نه نه نمیزارم بری
+ ولی من لباس های تو رو نمیپوشم
~ چرا
+ آخه درست نیست
سوک رفت و از توی کمدش یه هودی آورد
~ اینو بپوش
+ هودیت رو میپوشم ولی شلوارک نه
.
.
.
.
پارت 6 خوب بود؟
۸۷.۵k
۰۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.