حضورتو دریا را به باریدن کشاند و آسمان را به زمین نمیدانم چه هستی معجزه یا افسانه ویا شعری در من که چون گرده ی گل در آغوش نسیم آرام گرفته تنها میدانم تو خود من هستی با تمام دیوانگی ام
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.