🌑🍷وقتی مافیا بود....🍷🌑 part :۲۲

کوک ویو:حالم خیلی بد بود خیلی الکل مصرف میکردم خودمم میدونستم که زنده نمی‌مونه هر شب مست بودم لباساشو بو میکردم گریه میکردم حالم خیلی بد بود دکتر بهم گفته بود که امیدی نیست باید فرم اهدای عضو رو پر کنم اما من نمی‌تونستم داشتم دیوونه میشدم میخواستم بمیرم کاش همه ی اینا خواب باشه اما نیست تصمیم گرفتم برم در کنم چون دیگه واقعا امیدی نداشتم
_آقای دکتر
!بله
_میخوام فرم رو پر کنم (بغض)
!هعیی..باشه بفرمایین پر کنین
میخواستم پر کنم اما گفتم بزار برای آخرین بار ببینمش
_میخوام برای آخرین بار ببینمش
!باشه میتونین برین
رفتم اتاق پیشش نشستم
_با گریه ی خیلی شدید)ا.ت خوشگلم ،ا.ت قشنگم ،دلیل زندگیم ،همه ی دارو ندارم،تورخدا ولم نکن ،من چطوری طاقت بیارم قلب تو توی بدن یکی دیگه باشه ....من چطوری بدون فرشتم زندگی کنم
تو از بچگی پیشم بودی ،تو همیشه کنارم بودی ،چی میشد یه معجزه میشد تو برمیگشتی ،هق،آههه من الان چیکار کنم بدون تو می‌دونی چه استرسی توی وجودمه ،میدونی نمیتونم اون فرم لعنتی رو امضا کنم اما چاره ای ندارم کاش الان کنارم بودی ،دیگه باید برم فرم رو امضا کنم منو ببخش زندگیم....دوست دارم .
_میشه الان امضا کنم
!بله بفرمایین
...
_بفرمایین
!آقای جئون شما بهترین کارو کردین
_(بغض)
کوک ویو:
رفتم خونه حالم واقعا خوب نبود عذاب وجدان گرفتم انگار نباید اون کارو میکردم که گوشیم زنگ خورد....
حمایت پلیز 🍷
شاید باورتون نشه ولی سر این پارت بغض کردم 🥺