جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۴۲
ادمین ویو:
با لبخندی که از توش غم میبارید به ات خیره بود
کوک:باهام چی کار کردی ات؟بعدش رفتی؟امکان نداره رفته باشی اگه رفته باشی به هر طریقی شده برت میگردونم هر طریقی...
جونگکوک نمیدونست معنی اسم معشوقش چیه ولی خودش میتونست یه معنی براش درست کنه مثلا فرشته مشکی یا مقاوم یا معشوق جئون یا شایدم خانم جئون...
ممکن بود؟
دستشو گذاشت روی قلبش مطمئن بود حسش درسته و امید وار بود صدمه نبینه یهو گوشیش شروع کرد به مسیج دادن و ویبره نگاهی کرد...ارمیا بودن... اوه نه
ارمی:جونگکوکا واقعن اونا تورو گرفته بودن؟!
ارمی:اون کجاستتتاژمیپصتسم؟!
ارمی:خیلی سخت بود؟
و...
رفت توی ویرویس(درسته؟😂) و شروع کرد به خوندن کامنتا البته یکی از اونا خیلی افتضاح بود
ارمی:بسه دیگ ایدلون عاشق شد رف الان توی بیمارستانه کنار معشوق تیر خوردش کل روز توی کمینش بودم...
اونا از کجا میدونستن
کس دیگهایی گفته بود
ارمی:تو عاشق شدی؟!
ولی خیلی از ارمیا حرفای درستی زده بودن
ارمی:یعنی چی که توی کمینش بودم؟!کار خیلی زشتی بود
ارمی:ایدلون بزرگ شده و عاشق شده و زندگی خصوصیش به کسی ربطی نداره
ارمی:با جنبه باشید ارمیا اون عاشق شده شاید ازدواج کنه باید براش ارزوی خوش بختی کنیم نه اینکه سرزنشش کنیم
لبخندی زد و با ارامش گوشیشو گذاشت توی جیبش روبه یکی از پلیسا گفت:بریم
نگاه دوباره ایی به ات کرد
و درست وقتی از پشت پنجره محو شد انگشتای ات تکون های کوچیکی خوردن...
بعد از ظهر با خوندن کامنتای ارمیا گذشت
جین و اجوما یه عالمه خوراکی درس کرده بود و درست وقتی که خوسات فیلمی بزاره گوشی همه ی اعضا پر شد از کامنت
برای کم شدن استرسشون خوراکیا رو تند تند میخوردن
ارمی:تهیونگ شی جونگکوکو از دست اون دختر نجات بده
ارمی:جین اوپا مراقب مکنه باش
ارمی:جیمینا نزار جونگکوک عاشق بمونه
ارمی:نامجون هرچی صلاح میدونی انجام بده
ارمی:جیهوپ جونگکوکو واسه ما نگه داررر
ارمی:شوگاشی جونگکوک ایده ی بدی در پیش داره
فیکو دوس دارین؟
خودم خیلی ازش راضی نیسم
پارت۴۲
ادمین ویو:
با لبخندی که از توش غم میبارید به ات خیره بود
کوک:باهام چی کار کردی ات؟بعدش رفتی؟امکان نداره رفته باشی اگه رفته باشی به هر طریقی شده برت میگردونم هر طریقی...
جونگکوک نمیدونست معنی اسم معشوقش چیه ولی خودش میتونست یه معنی براش درست کنه مثلا فرشته مشکی یا مقاوم یا معشوق جئون یا شایدم خانم جئون...
ممکن بود؟
دستشو گذاشت روی قلبش مطمئن بود حسش درسته و امید وار بود صدمه نبینه یهو گوشیش شروع کرد به مسیج دادن و ویبره نگاهی کرد...ارمیا بودن... اوه نه
ارمی:جونگکوکا واقعن اونا تورو گرفته بودن؟!
ارمی:اون کجاستتتاژمیپصتسم؟!
ارمی:خیلی سخت بود؟
و...
رفت توی ویرویس(درسته؟😂) و شروع کرد به خوندن کامنتا البته یکی از اونا خیلی افتضاح بود
ارمی:بسه دیگ ایدلون عاشق شد رف الان توی بیمارستانه کنار معشوق تیر خوردش کل روز توی کمینش بودم...
اونا از کجا میدونستن
کس دیگهایی گفته بود
ارمی:تو عاشق شدی؟!
ولی خیلی از ارمیا حرفای درستی زده بودن
ارمی:یعنی چی که توی کمینش بودم؟!کار خیلی زشتی بود
ارمی:ایدلون بزرگ شده و عاشق شده و زندگی خصوصیش به کسی ربطی نداره
ارمی:با جنبه باشید ارمیا اون عاشق شده شاید ازدواج کنه باید براش ارزوی خوش بختی کنیم نه اینکه سرزنشش کنیم
لبخندی زد و با ارامش گوشیشو گذاشت توی جیبش روبه یکی از پلیسا گفت:بریم
نگاه دوباره ایی به ات کرد
و درست وقتی از پشت پنجره محو شد انگشتای ات تکون های کوچیکی خوردن...
بعد از ظهر با خوندن کامنتای ارمیا گذشت
جین و اجوما یه عالمه خوراکی درس کرده بود و درست وقتی که خوسات فیلمی بزاره گوشی همه ی اعضا پر شد از کامنت
برای کم شدن استرسشون خوراکیا رو تند تند میخوردن
ارمی:تهیونگ شی جونگکوکو از دست اون دختر نجات بده
ارمی:جین اوپا مراقب مکنه باش
ارمی:جیمینا نزار جونگکوک عاشق بمونه
ارمی:نامجون هرچی صلاح میدونی انجام بده
ارمی:جیهوپ جونگکوکو واسه ما نگه داررر
ارمی:شوگاشی جونگکوک ایده ی بدی در پیش داره
فیکو دوس دارین؟
خودم خیلی ازش راضی نیسم
۲.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.