jinus p7
دست سرد و ظریفش روی شکمش نشسته بود و آروم نوازشش میکرد
"اووو ، فکر نمیکردم انقدر نرم باشن "
دستش رو از زیر پیراهن بیرون آورد و دور گردن جئون حلقه کرد
آروم نزدیک شد و دم گوشش پچ زد
" هیچ کس مثل تو منو جذب خودش نکرده جئون !"
لبخند روی لبش نشست و کمر باریکش رو گرفت
" پس به این مرد جذاب یکم جزئیات بده " jk
" تو جون بخواه"
با همون لبخند شروع کرد سوال پرسیدن
" چند سالته ؟" jk
سرش رو روی شونه های پهن جئون گذاشت و توی گردنش لب زد
" ۲۶ "
نفس های داغش به گردن جئون میخورد و تنش کم کم گرم میشد
" با اون مردا چیکار میکنی؟" jk
نزدیک لب هاش شد و فاصله رو به صفر رسوند ، روی لب هاش پچ زد
" تلافی !"
بزاق دهنش رو قورت داد و خواست سوال بعدی رو بپرسه که لب های قرمز و براقش روی لب هاش نشست کرد
با تعجب به چشمای خمار دختر زل زده بود که مک آرومی گرفت و چشماش بسته شد
کمرش رو چنگ زد که کمی بالا تر اومد و با دست دیگش سیب گلوش رو لمس میکرد
بی اختیار مکی به لب های قرمزش زد و چشماش بسته شد ، مک هاش عمیق شد و دستش سمت کمربند روی کمرش رفت و با چشمای بسته مشغول باز کردنش شد
دست های سردش پشت گردن جئون نشست و آروم گردنش رو نوازش میکرد
صدای بوسه که توی فضای اتاق پیچیده بود عطش این تن رو بیشتر میکرد با اینکه این دختر زندانی بود !
کمربندش رو باز کرد و دستاش مستقیم روی کمر سفیدش نشست
مک های دختر کم کم ضعیف شد و از لب های جئون دست می کشید
با صدایی که از پشت سر اومد هر دوشون سریع جدا شدن
"اووو ، فکر نمیکردم انقدر نرم باشن "
دستش رو از زیر پیراهن بیرون آورد و دور گردن جئون حلقه کرد
آروم نزدیک شد و دم گوشش پچ زد
" هیچ کس مثل تو منو جذب خودش نکرده جئون !"
لبخند روی لبش نشست و کمر باریکش رو گرفت
" پس به این مرد جذاب یکم جزئیات بده " jk
" تو جون بخواه"
با همون لبخند شروع کرد سوال پرسیدن
" چند سالته ؟" jk
سرش رو روی شونه های پهن جئون گذاشت و توی گردنش لب زد
" ۲۶ "
نفس های داغش به گردن جئون میخورد و تنش کم کم گرم میشد
" با اون مردا چیکار میکنی؟" jk
نزدیک لب هاش شد و فاصله رو به صفر رسوند ، روی لب هاش پچ زد
" تلافی !"
بزاق دهنش رو قورت داد و خواست سوال بعدی رو بپرسه که لب های قرمز و براقش روی لب هاش نشست کرد
با تعجب به چشمای خمار دختر زل زده بود که مک آرومی گرفت و چشماش بسته شد
کمرش رو چنگ زد که کمی بالا تر اومد و با دست دیگش سیب گلوش رو لمس میکرد
بی اختیار مکی به لب های قرمزش زد و چشماش بسته شد ، مک هاش عمیق شد و دستش سمت کمربند روی کمرش رفت و با چشمای بسته مشغول باز کردنش شد
دست های سردش پشت گردن جئون نشست و آروم گردنش رو نوازش میکرد
صدای بوسه که توی فضای اتاق پیچیده بود عطش این تن رو بیشتر میکرد با اینکه این دختر زندانی بود !
کمربندش رو باز کرد و دستاش مستقیم روی کمر سفیدش نشست
مک های دختر کم کم ضعیف شد و از لب های جئون دست می کشید
با صدایی که از پشت سر اومد هر دوشون سریع جدا شدن
۴۸.۲k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.