با لبخند گفت : این دفتر و نگهش دار . دوستش دارم .
با لبخند گفت : این دفتر و نگهش دار . دوستش دارم .
خواست به سمت در بره که گفتم : کجا میری ؟
لینو : میرم از یونمی معذرت خواهی کنم .. یکم عصبی شدم
+بیا اینجا..
اومد سمتم و بالا سرم ایستاد .
+خم شو .
اینکه به تک تک حرفهام گوش میداد حس خوبی بهم منتقل میکرد. خم شد و زمزمه کرد : میدونم چی میخوای .
لبهاش رو روی لب پایینیم قرار داد و به آرومی بوسید و بعد از گذاشتن بوسه ای روی پیشونیم از اتاق خارج شد .
چند دقیقه بعد با شنیدن صدای گریه نامسوک ، دستم رو به لبه ی تخت گرفتم و به زور بلند شدم ، خودم رو به تخت نامسوک رسوندم ..
میدونستم که لینو موفق نشده دل یونمی رو به دست بیاره پس مثل همیشه یونمی رو به بیرون بُرده تا براش یه چیزایی بخره .
دستم رو زیر سر نامسوک گذاشتم و بلندش کردم .
وقتی بغلش گرفتم آروم شد و دوباره چشمهاش رو بست ..
اما واقعا .. اون شبیه لینو بود . دماغش .. لبهاش .. چشمهاش .. اون ورژن دوم لینو بود . و فقط حالت ناخن هاش به من رفته بود
درحالی که برای نامسوک لالایی میخوندم و توی اتاق چرخ میزدم .. به عکسِ روز عروسیمون خیره شدم .. دو سال گذشته . دو سال از روزی که موفق شدم بهترین و زیباترین مرد دنیارو برای خودم بکنم .
---
پایان فیک ❤ بچه هاا من تمام تلاشم رو کردم که فیک رو به سوییت ترین شکل ممکن تموم کنم ! امیدوارم خوشِتون اومده باشه...
خواست به سمت در بره که گفتم : کجا میری ؟
لینو : میرم از یونمی معذرت خواهی کنم .. یکم عصبی شدم
+بیا اینجا..
اومد سمتم و بالا سرم ایستاد .
+خم شو .
اینکه به تک تک حرفهام گوش میداد حس خوبی بهم منتقل میکرد. خم شد و زمزمه کرد : میدونم چی میخوای .
لبهاش رو روی لب پایینیم قرار داد و به آرومی بوسید و بعد از گذاشتن بوسه ای روی پیشونیم از اتاق خارج شد .
چند دقیقه بعد با شنیدن صدای گریه نامسوک ، دستم رو به لبه ی تخت گرفتم و به زور بلند شدم ، خودم رو به تخت نامسوک رسوندم ..
میدونستم که لینو موفق نشده دل یونمی رو به دست بیاره پس مثل همیشه یونمی رو به بیرون بُرده تا براش یه چیزایی بخره .
دستم رو زیر سر نامسوک گذاشتم و بلندش کردم .
وقتی بغلش گرفتم آروم شد و دوباره چشمهاش رو بست ..
اما واقعا .. اون شبیه لینو بود . دماغش .. لبهاش .. چشمهاش .. اون ورژن دوم لینو بود . و فقط حالت ناخن هاش به من رفته بود
درحالی که برای نامسوک لالایی میخوندم و توی اتاق چرخ میزدم .. به عکسِ روز عروسیمون خیره شدم .. دو سال گذشته . دو سال از روزی که موفق شدم بهترین و زیباترین مرد دنیارو برای خودم بکنم .
---
پایان فیک ❤ بچه هاا من تمام تلاشم رو کردم که فیک رو به سوییت ترین شکل ممکن تموم کنم ! امیدوارم خوشِتون اومده باشه...
۷.۸k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.