زندگی سخت پارت 5

رفتم بیرون و به دست شویی زنانه رفتم اروم حرکت کردم تا صدا رو بشنوم که دیدم صدایی مثل جیغ الینا میاد . اون دست شویی رو پیدا کردم و درو باز کردم دیدم وضع الینا رو که عصبانی شدم و یقه لباسش رو گرفتمو به زمین زدمش و اونم افتاد در دست شویی رو بستمو چشایه اون پسره رو گرفتم تا منو نبینه و به کی*رش بد جوری مشت میزدم .و انداختمش تو یه دست شویی و رفتم پیش الینا
×حالت خخوبه(با استرس)
+اه ....اه ...آهییییییی...شوگ..اا...وای .... وای ...
×هیچی نیست من الان اینجام
×لباستو بپوش بریم !زود باش
ویو من
لباسمو پوشیدم و رفتیم بیرون سر کلاس
&شما دو تا کجا بودین .!( با داد)
× اون پسری که بعد از الینا رفت ...( نذاشت بگه که)
&همین الان شما دو تا برید دفتر! زود(داد)
×صبر کنین فقط تقصیر با نبود
&هیییییسسس حرف نزنید !!برید
رفتیم دفتر
ویو الینا
( مدیر@ )
همه چیو توضیح دادم ولی کارایی که باهام تو دستشویی کرد رو نگفتم فقط گفتم بابام کرده
@شما دوتا چه نسبتی دارید؟!
×خواهر برادریم
@چند سالتونه
+من 20
×من 22
@خب تو باید کلاست با ایشون جدا باشه که چجوری...
ویو یونگی
حرفش تموم نشد که گفتم
×ما باهم شروع به درس خوندم کردیم.من باید 2 سال زود تر میرفتم ولی دیگه باهم رفتیم
@..اها
@باشه برید سر کلاس و شما دوتا کنار هم بنشینید1
@اون پسر هم اخراج میشه

پرش زمانی
ویو الینا
کلاس تموم شد و من رفتم وسایلمو جمع کنم
×الی بعد زود بیا تو حیاط منتظرم
+باش(خیلی اروم)

رفتم بیرون
دنبال یونگی میگشتم که.....

شرط پارت بعدی
50 لایک
100 کامنت