دلم براش تنگ شده ایکاش میشد ببینمش، داشتم برای خودم راه م
دلم براش تنگ شده ایکاش میشد ببینمش، داشتم برای خودم راه میرفتم که یک صدا اومد گفت مراقب باش ، من تا به خودم اومدم دیدم یک ماشین با سرعت خیلی زیاد داره میاد سمتم......من......من چرا نمیتونم حرکت کنم
نزدیک بود که یک ماشین به آریسا بزنه ولی یک پسر با موی قرمز نجاتش داد
آریسا : خیلی خیلی ممنون
پسر مو قرمزه : دختر جون مراقب باش
آریسا برای تشکر کلی پول به پسره داد
پسر مو قرمزه: این چیه
آریسا : برای تشکر
پسر مو قرمزه : میتونم بجای این پول ها اسمتون رو بپرسم
آریسا : اسمم رو میگم ولی پول رو نگه دارید و درضم شمام اسمتون رو بگید
پسره مو قرمزه: اسمم اکیمیتسو آداچیهارا هستم ۱۶ساله
آریسا : من آریسا یشیرو ۱۵ساله هستم
آکیمیتسو: پس یک سال ازت بزرگ ترم
(ذهن آریسا)
درست مثل تایکی یک سال فرقمونه
آریسا : من باید برم پس فعلا
آکیمیتسو: فعلا
آریسا به سمت...........
الان عکس آکیمیتسو رو میفرستم
نزدیک بود که یک ماشین به آریسا بزنه ولی یک پسر با موی قرمز نجاتش داد
آریسا : خیلی خیلی ممنون
پسر مو قرمزه : دختر جون مراقب باش
آریسا برای تشکر کلی پول به پسره داد
پسر مو قرمزه: این چیه
آریسا : برای تشکر
پسر مو قرمزه : میتونم بجای این پول ها اسمتون رو بپرسم
آریسا : اسمم رو میگم ولی پول رو نگه دارید و درضم شمام اسمتون رو بگید
پسره مو قرمزه: اسمم اکیمیتسو آداچیهارا هستم ۱۶ساله
آریسا : من آریسا یشیرو ۱۵ساله هستم
آکیمیتسو: پس یک سال ازت بزرگ ترم
(ذهن آریسا)
درست مثل تایکی یک سال فرقمونه
آریسا : من باید برم پس فعلا
آکیمیتسو: فعلا
آریسا به سمت...........
الان عکس آکیمیتسو رو میفرستم
۱.۴k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.