میخوام یک چیزی بهتون بگم
میخوام یکچیزی بهتون بگم
شاید توی زندگیتون کمکتون کنه
من دوسال پیش یک رمان تاریخی_درام نوشتم
بعد بردم برام چاپ کنن
ناشره پرینت داستانم و جلوی چشمام پاره کرد ریخت رو سرم گفت گمشو بیرون وقتم و نگیر
از اون موقع یادمه دوسال هیچی ننوشتم!
تا وقتی اینجا پیج زدم
دوبار گزارشمکردن
چند پارت از فیکم و گزارش کردن پاک شد
پیج دومم و زدم
بزووور ۵ لایک میخورد تا چندین ماه
دوباره دوبار پیجم و گزارش کردن
کلییی هیت توی دایرکت گرفتم
ولی ببینید...هنوز دارم مینویسم
میخوام بگم
اینکار بالا و پایین داره...
حمایت نمیکنن
هیت میدن
ولی تو یکنویسندهای...تو هدف داری ارزو داری
پس کی اهمیت میده بقیه چی میگن؟
نشریاتی دو کوچه پایین تر از خونمون بود
یادمه اون روز که کاغذام و پاره کرد، ۵۰۰ تا کاغذ و بغل کردم تا خونه گریون اومدم
نشستم با چسب بهم بچسبونم
مامانم اومد انداختشون دور گفت چیه این چرت و پرتا
همین مامان بابا الان توی کل فامیل افتخار میکنن به متن ها و داستان هام
شوهر خالمداستانام و توی صفحه تلگرامش میزاره
مامانم داستان هام و به همکاراش میفرسته و با افتخار میگه دخترم نوشته
همون مامانی که داستانم و ریخت سطل آشغال
میخوام بگم توی مملکت ما هر چیزی که بخوای باید جون به لب شی که بهش برسی
سخته
خیلی سخته
اما میشه
تو باید بخوای...انقدر برای رسیدن به هدفت تشنه باشی که از محدوده امنت بیای بیرون، ریسککنی، بشکننت، خوردت کنن، حتی لهت کنن
گریه کن
عربده بکش
به دیوار مشت بزن
خورد شو
ولی اینا نباید همیشگی باشه
یک روزی ،یکجایی، یکلحظه ای...باید اشکات و پاککنی
خون روی دست هات و کنار بزنی و ادامه بدی
روانشناسم حرف خیلی قشنگیمیزنه
میگه تو یکنهال ریزه میزهای، در آینده قراره یک درخت تنومند بشی
و گذشتهات....
گذشتهات، درد هات، شکست هات، گریه هات، زخم هات، خیانت هایی که دیدی تحقیر هایی که شدی...یکعالمه درختچه و گیاه مونده و پوسیده است..
اون گیاه های پوسیده رو بریز پای نهالت
بزار کود شه...کودی که به درختت رشد بهتر میده!
وقتی یک درخت تنومند شدی، با افتخار بگو این درخت و میبینی؟ من این و با کود گذشتهام ساختم!
زندگی قرار نیست باهات راه بیاد
بهت صدمه میزنن ولی در رو یک پاشنه نمیچرخه
به قول فاضل نظری
مرامحتاجرحماینوآنکردیملالینیست
توعم محتاجخواهیشد،جهاندارمکافاتاست
شاید توی زندگیتون کمکتون کنه
من دوسال پیش یک رمان تاریخی_درام نوشتم
بعد بردم برام چاپ کنن
ناشره پرینت داستانم و جلوی چشمام پاره کرد ریخت رو سرم گفت گمشو بیرون وقتم و نگیر
از اون موقع یادمه دوسال هیچی ننوشتم!
تا وقتی اینجا پیج زدم
دوبار گزارشمکردن
چند پارت از فیکم و گزارش کردن پاک شد
پیج دومم و زدم
بزووور ۵ لایک میخورد تا چندین ماه
دوباره دوبار پیجم و گزارش کردن
کلییی هیت توی دایرکت گرفتم
ولی ببینید...هنوز دارم مینویسم
میخوام بگم
اینکار بالا و پایین داره...
حمایت نمیکنن
هیت میدن
ولی تو یکنویسندهای...تو هدف داری ارزو داری
پس کی اهمیت میده بقیه چی میگن؟
نشریاتی دو کوچه پایین تر از خونمون بود
یادمه اون روز که کاغذام و پاره کرد، ۵۰۰ تا کاغذ و بغل کردم تا خونه گریون اومدم
نشستم با چسب بهم بچسبونم
مامانم اومد انداختشون دور گفت چیه این چرت و پرتا
همین مامان بابا الان توی کل فامیل افتخار میکنن به متن ها و داستان هام
شوهر خالمداستانام و توی صفحه تلگرامش میزاره
مامانم داستان هام و به همکاراش میفرسته و با افتخار میگه دخترم نوشته
همون مامانی که داستانم و ریخت سطل آشغال
میخوام بگم توی مملکت ما هر چیزی که بخوای باید جون به لب شی که بهش برسی
سخته
خیلی سخته
اما میشه
تو باید بخوای...انقدر برای رسیدن به هدفت تشنه باشی که از محدوده امنت بیای بیرون، ریسککنی، بشکننت، خوردت کنن، حتی لهت کنن
گریه کن
عربده بکش
به دیوار مشت بزن
خورد شو
ولی اینا نباید همیشگی باشه
یک روزی ،یکجایی، یکلحظه ای...باید اشکات و پاککنی
خون روی دست هات و کنار بزنی و ادامه بدی
روانشناسم حرف خیلی قشنگیمیزنه
میگه تو یکنهال ریزه میزهای، در آینده قراره یک درخت تنومند بشی
و گذشتهات....
گذشتهات، درد هات، شکست هات، گریه هات، زخم هات، خیانت هایی که دیدی تحقیر هایی که شدی...یکعالمه درختچه و گیاه مونده و پوسیده است..
اون گیاه های پوسیده رو بریز پای نهالت
بزار کود شه...کودی که به درختت رشد بهتر میده!
وقتی یک درخت تنومند شدی، با افتخار بگو این درخت و میبینی؟ من این و با کود گذشتهام ساختم!
زندگی قرار نیست باهات راه بیاد
بهت صدمه میزنن ولی در رو یک پاشنه نمیچرخه
به قول فاضل نظری
مرامحتاجرحماینوآنکردیملالینیست
توعم محتاجخواهیشد،جهاندارمکافاتاست
۴.۳k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.