My mafia love
My mafia love
عشق مافیایی من
Part:7
ویو خونه شوگا
شوگا:خب رسیدیم تعریف کنن دیگه
-در این حد کنجکاوی؟
شوگا: اهه بگو دیگههه
-*تعریف کردن کل ماجرا*
شوگا: پرام اوم نزنه جینو بکشه
-یونگی خفه شوو*پرت کردن بالشت*
شوگا:باشه بابا وحشی
-خونت چیزی نداری؟*درحال جوریدن یخچال*عه نارنگی
شوگا : دستت به اونا بخوره من میدونمو تو
-برو بابا انگار دوست دخترشه
شوگا:بده منننن* حمله به ات*
-برووووو دور شو گربه ی خر
شوگا:گرفتن موهای ات
-اییی ول کن *اتم موهای شوگارو میگیره*
-جیغ
شوگا:جیییییغ
این چرخه ادامه دارد
ویو خونه جین
جین : خب نامجون اوم تو این چندوقته مشکلی نداشتی
+اوه پس ات اومده بوده پیشت خوب چیا گفت
جین:نامجون اون نگرانته و نمیخواد از دستت بده
+هوم من چیزیم نیست فهمیدی*داد*
جین:ببین اروم باش
+بسه من میگم چیزیم نیست همش حرف خودتونو میزنید
جین:کابوساتو چی اونام میخوای انکار کنی؟
+نمیخوام راجبش حرف بزنم
جین : چرا نمیفهمی ما میخوایم کمکت کنیم *داد*
+گفتم بسههه
ویو یونا
نامجون دیگه اون نامجون سابق نبود همون حالتای روانی دوباره برگشت
نامجون با تمام سرعت به سمت جین دویید اسلحه شو گذاشت رو سر جین
+بهت گفتم بس کن
جین: نا نامجون چیکار میکنی؟
+روی اعصابم راه نریدد*داد* بوقتش حساب اتم میرسم
جین:اروم باش نامجون اروم
جین با سختی امپول بیهوشی که روی میز بود و برداشت و به نامجون تزریق کرد
جین: بیاید نامجونو ببرین توی اتاق مهمون دو نفرم بزارید دم در تا حواسشون بهش باشه من برمیگردم
بادیگارد: چشم اقا
جین:الو ات ادرس خونه ی یونگیو بفرست
-چیشده؟
جیم: تو بفرست تعریف میکنم
-باشه
جین با تموم سرعت خودشو رسوند خونه ی یونگی
یونگی: سلام خوش اومدی بیا تو
جین:سلام ات کوش
-اینجام بیا تو
ویو ات
وقتی جین زنگ زد ترس کل بدنمو فرا گرفت
-خب چیشده؟
جین:ات ببین نامجون باید بستری بشه
-چی چی چرا اخه؟
جین: ببین وضعش داره بدتر میشه به من توی خونه حمله کرد
-نه نه هق
یونگی :اروم باش
جین:باید هرچی سریع تر توی یکی از بهترین بیمارستانا بستری بشه
-نمیفهمی ما تحت تعقیبیم نمیتونیم هرجایی بریم
جین: چاره ی دیگه ای نیست
*گوشی ات زنگ خورد*
-بله؟
زیردست: خانم قرار امشبو یادتون رفته؟
-اها نه الان میام
میرم لباسمو میپوشم میام
زیردست:باشه خانم اونا منتظرن
-اوکی
یونگی :کی بود ؟
-داشت یادم میرفت امروز قراره محموله رو تحویل بدیم گفتم خودمم برم گند نزنن جین نامجون کجاس
جین:خونه دیگه چطور ؟
-میرم دنبالش اونم باید باشه
جین:اما ات تو نمیتونی اونو جایی ببری وضعیتشو که میدونی
یونگی:بزار ببرش*نگاه رمزی *
جین:باشه برو
پارت بعدی خطر پشم ریزی داره مراقب باشید
عشق مافیایی من
Part:7
ویو خونه شوگا
شوگا:خب رسیدیم تعریف کنن دیگه
-در این حد کنجکاوی؟
شوگا: اهه بگو دیگههه
-*تعریف کردن کل ماجرا*
شوگا: پرام اوم نزنه جینو بکشه
-یونگی خفه شوو*پرت کردن بالشت*
شوگا:باشه بابا وحشی
-خونت چیزی نداری؟*درحال جوریدن یخچال*عه نارنگی
شوگا : دستت به اونا بخوره من میدونمو تو
-برو بابا انگار دوست دخترشه
شوگا:بده منننن* حمله به ات*
-برووووو دور شو گربه ی خر
شوگا:گرفتن موهای ات
-اییی ول کن *اتم موهای شوگارو میگیره*
-جیغ
شوگا:جیییییغ
این چرخه ادامه دارد
ویو خونه جین
جین : خب نامجون اوم تو این چندوقته مشکلی نداشتی
+اوه پس ات اومده بوده پیشت خوب چیا گفت
جین:نامجون اون نگرانته و نمیخواد از دستت بده
+هوم من چیزیم نیست فهمیدی*داد*
جین:ببین اروم باش
+بسه من میگم چیزیم نیست همش حرف خودتونو میزنید
جین:کابوساتو چی اونام میخوای انکار کنی؟
+نمیخوام راجبش حرف بزنم
جین : چرا نمیفهمی ما میخوایم کمکت کنیم *داد*
+گفتم بسههه
ویو یونا
نامجون دیگه اون نامجون سابق نبود همون حالتای روانی دوباره برگشت
نامجون با تمام سرعت به سمت جین دویید اسلحه شو گذاشت رو سر جین
+بهت گفتم بس کن
جین: نا نامجون چیکار میکنی؟
+روی اعصابم راه نریدد*داد* بوقتش حساب اتم میرسم
جین:اروم باش نامجون اروم
جین با سختی امپول بیهوشی که روی میز بود و برداشت و به نامجون تزریق کرد
جین: بیاید نامجونو ببرین توی اتاق مهمون دو نفرم بزارید دم در تا حواسشون بهش باشه من برمیگردم
بادیگارد: چشم اقا
جین:الو ات ادرس خونه ی یونگیو بفرست
-چیشده؟
جیم: تو بفرست تعریف میکنم
-باشه
جین با تموم سرعت خودشو رسوند خونه ی یونگی
یونگی: سلام خوش اومدی بیا تو
جین:سلام ات کوش
-اینجام بیا تو
ویو ات
وقتی جین زنگ زد ترس کل بدنمو فرا گرفت
-خب چیشده؟
جین:ات ببین نامجون باید بستری بشه
-چی چی چرا اخه؟
جین: ببین وضعش داره بدتر میشه به من توی خونه حمله کرد
-نه نه هق
یونگی :اروم باش
جین:باید هرچی سریع تر توی یکی از بهترین بیمارستانا بستری بشه
-نمیفهمی ما تحت تعقیبیم نمیتونیم هرجایی بریم
جین: چاره ی دیگه ای نیست
*گوشی ات زنگ خورد*
-بله؟
زیردست: خانم قرار امشبو یادتون رفته؟
-اها نه الان میام
میرم لباسمو میپوشم میام
زیردست:باشه خانم اونا منتظرن
-اوکی
یونگی :کی بود ؟
-داشت یادم میرفت امروز قراره محموله رو تحویل بدیم گفتم خودمم برم گند نزنن جین نامجون کجاس
جین:خونه دیگه چطور ؟
-میرم دنبالش اونم باید باشه
جین:اما ات تو نمیتونی اونو جایی ببری وضعیتشو که میدونی
یونگی:بزار ببرش*نگاه رمزی *
جین:باشه برو
پارت بعدی خطر پشم ریزی داره مراقب باشید
۵.۳k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.