عشق و غرور p31
دست آرشاویر رو گرفتم و سوار ماشین شدیم
سرشو گذاشت رو پام
اوه راستی اون فاله هنوز همراهه..درآوردم و بازش کردم:
_مسیر سختی پیشه رو دارید مراقب مار های گزنده ی در کمین باشید دوستانتان را حفظ کنید و هرگز فراموش نکنید خداوند با شماست ، بعد از دوران مشکلات به آرامش خواهید رسید پس صبور باشید و امیدتان را از دست ندهید.
نمیدونستم باید چه حسی پیدا کنم
خوشحال باشم ک بعد سختی ها به آرامش میرسم
یا بترسم از مشکلات و مار های گزنده ای ک گفته
آهی کشیدم و گذاشتمش تو کیفم
خدایا خودمو دستت میسپرم
کمکم کن!
تا وقتی رسیدیم آرشاویر روی پام خوابش برد
_شما برید من پسرتونو میارم
وکیل جونگ آرشاویر رو بغل کرد و رفتیم جلوی در
چون دستش بند بود کن زنگ رو زدم
در ک باز شد داخل شدیم
خونه یه طبقه بود اما حیاط دلبازی داشت
اروم گفتم:
_اطلاع دادید داریم میایم اینجا؟
_اره
خانم میانسال و کمی چاقی اومد:
_خیلی خوش اومدین بفرمایید داخل
برامون شربت و میوه آورد:
_آقا گفتن غروب تشریف میارن
وکیل جونگ پاشد:
_ پس من دیگه برم ..شما هم کاری داشتید زنگ بزنید..در خدمتم
_خیلی لطف کردین آقای جونگ
_خواهش میکنم وظیفم بود
بعد از رفتنش به سمت اون خانمه برگشتم و پرسیدم:
_ببخشید آقای جونگ پسرمو تو کدوم اتاق گذاشت؟
_همراهم بیاین
سرشو گذاشت رو پام
اوه راستی اون فاله هنوز همراهه..درآوردم و بازش کردم:
_مسیر سختی پیشه رو دارید مراقب مار های گزنده ی در کمین باشید دوستانتان را حفظ کنید و هرگز فراموش نکنید خداوند با شماست ، بعد از دوران مشکلات به آرامش خواهید رسید پس صبور باشید و امیدتان را از دست ندهید.
نمیدونستم باید چه حسی پیدا کنم
خوشحال باشم ک بعد سختی ها به آرامش میرسم
یا بترسم از مشکلات و مار های گزنده ای ک گفته
آهی کشیدم و گذاشتمش تو کیفم
خدایا خودمو دستت میسپرم
کمکم کن!
تا وقتی رسیدیم آرشاویر روی پام خوابش برد
_شما برید من پسرتونو میارم
وکیل جونگ آرشاویر رو بغل کرد و رفتیم جلوی در
چون دستش بند بود کن زنگ رو زدم
در ک باز شد داخل شدیم
خونه یه طبقه بود اما حیاط دلبازی داشت
اروم گفتم:
_اطلاع دادید داریم میایم اینجا؟
_اره
خانم میانسال و کمی چاقی اومد:
_خیلی خوش اومدین بفرمایید داخل
برامون شربت و میوه آورد:
_آقا گفتن غروب تشریف میارن
وکیل جونگ پاشد:
_ پس من دیگه برم ..شما هم کاری داشتید زنگ بزنید..در خدمتم
_خیلی لطف کردین آقای جونگ
_خواهش میکنم وظیفم بود
بعد از رفتنش به سمت اون خانمه برگشتم و پرسیدم:
_ببخشید آقای جونگ پسرمو تو کدوم اتاق گذاشت؟
_همراهم بیاین
۱۰.۳k
۲۰ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.