عشق سخت
part ⁹
ا.ت:
پشت سرم تهیونگ مین یونگی آمد داخل ،
مین یونگی: به سلام بر عشقم
اه چندشم شد ، زورکی لبخندی زدم و گفتم
/ سلام آقای مین
مین یونگی: اه ا.ت با من داحت باش ، بهم بگو شوگا
/ ب ب باشه
شوگا : حالا کی عقد میکنیم
/ فردا
شوگا : اوه یس
آمد نزدیکم و موهامو با دستاش به بازی گرفت و کنار گوشم گفت
شوگا: فردا شب ،شب قشنگی خواهد بود
/ نه فردا شب نه من امادگیشو ندارم
شوگا : چرا ؟!
/ چون نمیتونم ، بفهم دیگه
پوفی کشید و گفت
شوگا: باشه ، پس فعلا عشقم
/ خدافظ
با رفتنش انگار دوباره نفس بهم برگشت ، من خیلی ازش بدم میومد اما چاره ای نبود.
وسایلمو جمع کردم و رفتم خونه .
ا.ت:
پشت سرم تهیونگ مین یونگی آمد داخل ،
مین یونگی: به سلام بر عشقم
اه چندشم شد ، زورکی لبخندی زدم و گفتم
/ سلام آقای مین
مین یونگی: اه ا.ت با من داحت باش ، بهم بگو شوگا
/ ب ب باشه
شوگا : حالا کی عقد میکنیم
/ فردا
شوگا : اوه یس
آمد نزدیکم و موهامو با دستاش به بازی گرفت و کنار گوشم گفت
شوگا: فردا شب ،شب قشنگی خواهد بود
/ نه فردا شب نه من امادگیشو ندارم
شوگا : چرا ؟!
/ چون نمیتونم ، بفهم دیگه
پوفی کشید و گفت
شوگا: باشه ، پس فعلا عشقم
/ خدافظ
با رفتنش انگار دوباره نفس بهم برگشت ، من خیلی ازش بدم میومد اما چاره ای نبود.
وسایلمو جمع کردم و رفتم خونه .
۱.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.