همونطور که گفتم چپتر 2
پرنسس قتل مافیا
ولی خب اونا بازم نگران منن.دازای سان که مشخصا همسن چویاس ولی آنیسا چان هم همسن خودمه یعنی اون هم 14 سالشه
امروز بحث دازای سان و چویا این بود که کدومشون زودتر مست میشن...
واقعا عجیبه اخه کی سر این چیز مسخره بحث میکنه
واقعا براشون متاسفم...حتی همین الانم دارن بحث میکنن
-دازای
بیخیال چویا قبول کن که خیلی زود مست میشی اصن فکر کنم به خاطر اینقدر کوتاهی
چویا-
مرتیکه الدنگ مثل تو بودن خوبه؟معلوم نیست چیکار میکنی اینقدر درازی
معمولا چویا با داد حرف میزنه اونم با همه...البته فقط با سه نفر خوب حرف میزنه
من،آنیسا چان و موری سنسه
به غیرازما با بقیه خیلی بد حرف میزنه...البته سعی میکنه جلوی من نشون نده که فشاری میشه از دست دازای....
به هر حال اون دوتا مشغول دعوا بودن و من و آنیسا چان مشغول صحبت که در همین حین یه آقای قد بلند با موهای تقریبا سفید...میشه گفت شیری بلند که بغلش بافته شده بود، کلاه رو سرش و کتی که روی شونه هاش بود وارد بار شد...تیپش کاملا شبیه من و چویا بود منتها به جای کت و شلوار مشکی سفید پوشیده بود.یه صندلی بغل من نشسته بود ولی هیچی سفارش نداد...سعی کردم وانمود کنم که انگار هیچ مردی بغل من نشسته بود.چند دقیقه بعد از اینکه در کصوت خالص بود باهام صحبت کرد....
ناشناس-
شما رینا چان هستید درسته
من-
ب...بله
اون با خنده ای ریز گفت-
سوباراشیی
بعدش دستمو گرفت و گفت خوشحالم چنین خواهر زیبایی دارم
من شوکه شده بودم...خواهر؟یعنی من و چویا برادر داریم؟این مرد کیه...چی درمورد ما میدونه
اگه بخوایم از نظر ظاهری دقت کنیم منطقی به نظر میرسه...چشایی مثل من و چویا ته چهره چویا و من که در این مرد نهفته
باصدایی لرزان ازش پرسیدم اون کیه
اونم گفت....
برای پارت بعد 10 لایک پلیز
اگه خوشت اومد خوشحالم نظرتو بشونم کااوااااییی
ولی خب اونا بازم نگران منن.دازای سان که مشخصا همسن چویاس ولی آنیسا چان هم همسن خودمه یعنی اون هم 14 سالشه
امروز بحث دازای سان و چویا این بود که کدومشون زودتر مست میشن...
واقعا عجیبه اخه کی سر این چیز مسخره بحث میکنه
واقعا براشون متاسفم...حتی همین الانم دارن بحث میکنن
-دازای
بیخیال چویا قبول کن که خیلی زود مست میشی اصن فکر کنم به خاطر اینقدر کوتاهی
چویا-
مرتیکه الدنگ مثل تو بودن خوبه؟معلوم نیست چیکار میکنی اینقدر درازی
معمولا چویا با داد حرف میزنه اونم با همه...البته فقط با سه نفر خوب حرف میزنه
من،آنیسا چان و موری سنسه
به غیرازما با بقیه خیلی بد حرف میزنه...البته سعی میکنه جلوی من نشون نده که فشاری میشه از دست دازای....
به هر حال اون دوتا مشغول دعوا بودن و من و آنیسا چان مشغول صحبت که در همین حین یه آقای قد بلند با موهای تقریبا سفید...میشه گفت شیری بلند که بغلش بافته شده بود، کلاه رو سرش و کتی که روی شونه هاش بود وارد بار شد...تیپش کاملا شبیه من و چویا بود منتها به جای کت و شلوار مشکی سفید پوشیده بود.یه صندلی بغل من نشسته بود ولی هیچی سفارش نداد...سعی کردم وانمود کنم که انگار هیچ مردی بغل من نشسته بود.چند دقیقه بعد از اینکه در کصوت خالص بود باهام صحبت کرد....
ناشناس-
شما رینا چان هستید درسته
من-
ب...بله
اون با خنده ای ریز گفت-
سوباراشیی
بعدش دستمو گرفت و گفت خوشحالم چنین خواهر زیبایی دارم
من شوکه شده بودم...خواهر؟یعنی من و چویا برادر داریم؟این مرد کیه...چی درمورد ما میدونه
اگه بخوایم از نظر ظاهری دقت کنیم منطقی به نظر میرسه...چشایی مثل من و چویا ته چهره چویا و من که در این مرد نهفته
باصدایی لرزان ازش پرسیدم اون کیه
اونم گفت....
برای پارت بعد 10 لایک پلیز
اگه خوشت اومد خوشحالم نظرتو بشونم کااوااااییی
۴.۹k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.