زندگی نامه شهدا

#زندگی_نامه_شهدا
#شهدا_هویت_جاویدان_تاریخ
قبل از مراسم سالگرد شهید که روز سوم خرداد ماه برگزار شد و یک روز قبل از ماه مبارک رمضان،  یکی از مسئولان با من تماس گرفتند و گفتند تکه ای از دست برادر شهیدتان پیدا شده است😔 و ما مشغول مذاکراتی هستیم تا تفحص بیشتری برای پیدا کردن دیگر اجزای پیکر شهید انجام شود. بعد از آن به ما گفتند مراسم سالگرد را یکی دو هفته عقب بیندازیم چون احتمال دارد باقی مانده اعضای بدن  شهید در تفحص های بعدی پیدا شود و بتوانیم با ورود پیکر شهید، مراسم سالگرد را برگزار کنیم.😔😔

«محمد بسیار شوخ طبع بود. ضمن اینکه با تمام اقشار دوستی و ارتباط داشت». «هرگز به افرادی که در مباحث سیاسی، در جبهه مخالفش عمل می‌کردند به دید دشمن و رقیب نگاه نمی‌کرد. برای آن‌ها دلسوز بود و سعی می‌کرد به هر طریقی شده، حتی همراهی ظاهری آن‌ها در طولانی مدت، حقیقت را به آنان نشان دهد. بعد از شهادت محمد افراد مختلف با وضع پوشش متفاوت، در مراسم او حاضر شدند و در فراقش گریه کردند و این نشان دهنده‌ تأثیرگذاری او روی اقشار مختلف بود.😭😭💐💐

من در پاسخ گفتم «بنا به ملاحظه حال پدر و مادر و با توجه به این موضوع که احتمال دارد پیکر تا 15 روز دیگر به مشهد برنگردد، بهتر این است که مراسم را برگزار کنیم و چنان چه پیکر برگشت، دوباره مراسمی بگیریم. به همین دلیل مراسم سالگرد را در موعد مقرر در خرداد ماه برگزار کردیم». ترجیحم این بود که درباره این موضوع با پدر و مادر هم صحبتی نکنم، چون مشخص نبود که سایر اجزای پیکر شهید پیدا شود و....نگران حال پدرومادرم بودند😔😔

در زمان حضور طولانی مدت(حدود شش ماه) در سوریه به همرزمش گفته بود:
دلم برای خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده است ولی غیرتم اجازه رفتن به مرخصی را به من نمیدهد و از حضرت زینب (س) خجالت میکشم که او را تنها بگذارم ، اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا جوابی برای حضرت علی(ع) ندارم که بدهم،
و من پوتینهایم را جفت کرده ام و اصلا به مرخصی نمیروم یا باید جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم یا اینکه من به شهادت برسم😍😍😍💐