پارت 13
پارت 13
من اومدم خونه
چویا:باز چرا لباسات خونیه
ریوشی:هیچ یه ماموریت کثیف داشتم
چویا :از چه لحاظ
ریوشی:(در اوردن لباس)میشه نگم؟
چویا:باش حالا چرا اینجا در میاری ؟
ریوشی:نمیدونم،اعصابم خرابه فعلا ولم کن(قرمز شدن چشما)
چویا:هوی تمه چته...
ریوشی:هیچی،هیچی،(ریختن اشک)
چویا :چتههه،هوی
ریوشی:چیزیم نیست
چویا:چرا چشمات قرمزه؟
ریوشی:اونی چان ولم کن
چویا:باوش
ریوشی:اخ،لعنتی،بازم اون گرگ حرومی داره از کنترل خارج میشه،لعنتی،کنترلش کن ،کنترلش کن
میساکی:ریوشی؟
ریوشی:(نیمه گرگ شده)(سرش تو بالشتشه،خودشو جمع کرده توی تختش)
میساکی :ریوشی چی شده؟
ریوشی:میساکی ولم کن،برو ،خطرناکه
میساکی:چرا خطرناک باشه؟
ریوشی:چون کنترلش از دستم داره میره
میساکی:(نشستن پیشش)آروم باش^^
ریوشی:باش،سعی میکنم
میساکی:(بغل کردن)آروم باش
ریوشی:میساکی چان
میساکی:چیه؟
ریوشی:گرسنمه
میساکی:چی می خوای؟
ریوشی :خون،آدم ،گوشت
میساکی:بریم با هم بخوریم؟^^
ریوشی:باش^^
میساکی:اینجاس؟
ریوشی:خودشه،طرف که 30000 تا آدم کشته،گندش بزنن
میساکی:تمومش کنم یا میری سراغش؟
ریوشی:خودم تمومش میکنم
(*شکار*)
ریوشی:تمومه^^
میساکی:چ زود 🙂
(خوردنش)
ریوشی:خب ،تخلیه شدم (سبز شدن چشما)
میساکی:منم حوس کرده بودم
ریوشی:به سمت خونههه
میساکی:هوممم،بریمممم
*خنده
پایانننن،نه چیز ادامه دارد
من اومدم خونه
چویا:باز چرا لباسات خونیه
ریوشی:هیچ یه ماموریت کثیف داشتم
چویا :از چه لحاظ
ریوشی:(در اوردن لباس)میشه نگم؟
چویا:باش حالا چرا اینجا در میاری ؟
ریوشی:نمیدونم،اعصابم خرابه فعلا ولم کن(قرمز شدن چشما)
چویا:هوی تمه چته...
ریوشی:هیچی،هیچی،(ریختن اشک)
چویا :چتههه،هوی
ریوشی:چیزیم نیست
چویا:چرا چشمات قرمزه؟
ریوشی:اونی چان ولم کن
چویا:باوش
ریوشی:اخ،لعنتی،بازم اون گرگ حرومی داره از کنترل خارج میشه،لعنتی،کنترلش کن ،کنترلش کن
میساکی:ریوشی؟
ریوشی:(نیمه گرگ شده)(سرش تو بالشتشه،خودشو جمع کرده توی تختش)
میساکی :ریوشی چی شده؟
ریوشی:میساکی ولم کن،برو ،خطرناکه
میساکی:چرا خطرناک باشه؟
ریوشی:چون کنترلش از دستم داره میره
میساکی:(نشستن پیشش)آروم باش^^
ریوشی:باش،سعی میکنم
میساکی:(بغل کردن)آروم باش
ریوشی:میساکی چان
میساکی:چیه؟
ریوشی:گرسنمه
میساکی:چی می خوای؟
ریوشی :خون،آدم ،گوشت
میساکی:بریم با هم بخوریم؟^^
ریوشی:باش^^
میساکی:اینجاس؟
ریوشی:خودشه،طرف که 30000 تا آدم کشته،گندش بزنن
میساکی:تمومش کنم یا میری سراغش؟
ریوشی:خودم تمومش میکنم
(*شکار*)
ریوشی:تمومه^^
میساکی:چ زود 🙂
(خوردنش)
ریوشی:خب ،تخلیه شدم (سبز شدن چشما)
میساکی:منم حوس کرده بودم
ریوشی:به سمت خونههه
میساکی:هوممم،بریمممم
*خنده
پایانننن،نه چیز ادامه دارد
۴.۰k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.