p.1
دستمو رو ی قلبم گذاشتم.نفسم بالا نمیومد.نگاهی به بیرون از کوچه انداختم.رفته بودن.آروم روی زمین نشستم و سرمو به دیوار تکیه دادم.چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم.
از فرار کردن خسته شدم!اون لعنتیا ولم نمیکنن.
چشمامو باز کردم و آروم بلند شدم.نگاه کوچیکی به بیرون از کوچه انداختم.آروم از کوچه اومدم بیرون.نگاهی به اطرافم انداختم تا مطمئن بشم که رفتن.آروم به سمت خونه قدم برداشتم.هر چقدر که میگذشت،سرعت قدم هام بیشتر میشد.استرسی که نمیدونم سر منشأش چی بود،مثل خوره به جونم افتاده بود!دستام شروع به لرزیدن کرد!استرسم هر لحظه بیشتر میشد!
لاغره به خونه رسیدم.وارد خونه شدم و سریع حاضر شدم و از خونه اومدم بیرون.به سمت ایستگاه دویدم.اتوبوس داشت میرفت.با تمام توانم دویدم.دستمو به سمت میله ی اتوبوس دراز کردم ولی سرعت اتوبوس زیاد شد و بهش نرسیدم.
فحشی زیر لب به خودم دادم.
کلافه دستی به موهام کشیدم و بهمش ریختم.آروم دستمو بالا آوردم و تکون دادم.بعد از چند مین تونستم یه تاکسی بگیرم.سوار تاکسی شدم.
بعد از چند مین ماشین بایستاد.رو به راننده کردم.
ا/ت:چقدر باید بدم؟
راننده:۵ دلار
زیپ کیفمو باز کردم و کیف پولمو از توش در آوردم.در کیفه پولو باز کردم.پولا ی توی کیفو در آوردم و نگاهی بهش انداختم.کلا 1۰ دلار داشتم.اگه به مرده پول میدادم،فقط ۵ دلار دیگه برام میموند.
میدونستم این تصمیم درست نیست.ولی چاره چی بود؟
دستمو به سمت دستگیره ی در دراز کردم و سریع از ماشین پیاده شدم.با تمام توانم میدویدم.صدای مرده بلند شد.سوار ماشینش شد و دنبالم میومد.برای اینکه گمم کنه توی کوچه پیچیدم.از سمت دیگه ی کوچه خارج شدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم.وارد بیمارستان شدم و به سمت رختکن رفتم.وارد رختکن شدم.نگاهی به کمدا کردم.بعد از چند مین کمد خودمو پیدا کردم.به سمتش رفتم و درشو باز کردم.سریع یونیفرمم رو پوشیدم و از رختکن اومدم بیرون.
دوباره اون دلشوره ی لعنتی به جونم افتاد.دستام شروع به لرزیدن کرد.کم کم تمام بدنم رو استرس در بر گرفت و آرامشم رو از دست دادم.با پاهای لرزون به سمت پذیرش حرکت کردم.دستمو روی میز پذیرش گذاشتم.نگاهی به زنی که پشت میز نشسته بود انداختم.
ا/ت:سلام
زن:سلام.کاری داشتین؟
ا/ت:میشه بگین امروز کیرو باید چک کنم؟
اون زنه به سمت پرونده ای رفت و برش داشت.دوباره پشت میز اومد و پرونده رو بهم داد.پرونده رو باز کردم.
نام:...
سن:۲۴
دلیل مرگ:شکنجه
با صدای زنه به خودم اومدم
زن:دیرتون شده.باید برید به سردخونه
زیر لب ممنونی گفتم و به سمت سرد خونه حرکت کردم.وارد سردخونه شدم.به سمت کشورهایی که جنازه هارو توش میزاشتن رفتم.طبق چیزی که توی پرونده نوشته بود،باید کشوی شماره ی ۲۰ باشه.دره کشوی شماره ی ۲۰ رو باز کردم که...
از فرار کردن خسته شدم!اون لعنتیا ولم نمیکنن.
چشمامو باز کردم و آروم بلند شدم.نگاه کوچیکی به بیرون از کوچه انداختم.آروم از کوچه اومدم بیرون.نگاهی به اطرافم انداختم تا مطمئن بشم که رفتن.آروم به سمت خونه قدم برداشتم.هر چقدر که میگذشت،سرعت قدم هام بیشتر میشد.استرسی که نمیدونم سر منشأش چی بود،مثل خوره به جونم افتاده بود!دستام شروع به لرزیدن کرد!استرسم هر لحظه بیشتر میشد!
لاغره به خونه رسیدم.وارد خونه شدم و سریع حاضر شدم و از خونه اومدم بیرون.به سمت ایستگاه دویدم.اتوبوس داشت میرفت.با تمام توانم دویدم.دستمو به سمت میله ی اتوبوس دراز کردم ولی سرعت اتوبوس زیاد شد و بهش نرسیدم.
فحشی زیر لب به خودم دادم.
کلافه دستی به موهام کشیدم و بهمش ریختم.آروم دستمو بالا آوردم و تکون دادم.بعد از چند مین تونستم یه تاکسی بگیرم.سوار تاکسی شدم.
بعد از چند مین ماشین بایستاد.رو به راننده کردم.
ا/ت:چقدر باید بدم؟
راننده:۵ دلار
زیپ کیفمو باز کردم و کیف پولمو از توش در آوردم.در کیفه پولو باز کردم.پولا ی توی کیفو در آوردم و نگاهی بهش انداختم.کلا 1۰ دلار داشتم.اگه به مرده پول میدادم،فقط ۵ دلار دیگه برام میموند.
میدونستم این تصمیم درست نیست.ولی چاره چی بود؟
دستمو به سمت دستگیره ی در دراز کردم و سریع از ماشین پیاده شدم.با تمام توانم میدویدم.صدای مرده بلند شد.سوار ماشینش شد و دنبالم میومد.برای اینکه گمم کنه توی کوچه پیچیدم.از سمت دیگه ی کوچه خارج شدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم.وارد بیمارستان شدم و به سمت رختکن رفتم.وارد رختکن شدم.نگاهی به کمدا کردم.بعد از چند مین کمد خودمو پیدا کردم.به سمتش رفتم و درشو باز کردم.سریع یونیفرمم رو پوشیدم و از رختکن اومدم بیرون.
دوباره اون دلشوره ی لعنتی به جونم افتاد.دستام شروع به لرزیدن کرد.کم کم تمام بدنم رو استرس در بر گرفت و آرامشم رو از دست دادم.با پاهای لرزون به سمت پذیرش حرکت کردم.دستمو روی میز پذیرش گذاشتم.نگاهی به زنی که پشت میز نشسته بود انداختم.
ا/ت:سلام
زن:سلام.کاری داشتین؟
ا/ت:میشه بگین امروز کیرو باید چک کنم؟
اون زنه به سمت پرونده ای رفت و برش داشت.دوباره پشت میز اومد و پرونده رو بهم داد.پرونده رو باز کردم.
نام:...
سن:۲۴
دلیل مرگ:شکنجه
با صدای زنه به خودم اومدم
زن:دیرتون شده.باید برید به سردخونه
زیر لب ممنونی گفتم و به سمت سرد خونه حرکت کردم.وارد سردخونه شدم.به سمت کشورهایی که جنازه هارو توش میزاشتن رفتم.طبق چیزی که توی پرونده نوشته بود،باید کشوی شماره ی ۲۰ باشه.دره کشوی شماره ی ۲۰ رو باز کردم که...
۱۱.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.