فیک « لجباز »
پارت ۴
تمام بدنم کوفته شده بود. کمرم اینقدر درد میکرد که حس میکردم شکسته. تهیونگ هم که روم افتاده بود. نفسم داشت بند میرفت.
تهیونگ هم مثل اینکه درد داشت چون ابروهاش توی هم بود. دوتا دست هاشو کنار سرم ستون بدنش کرد تا از روم بلند شه که منم همزمان سرمو بلند کردم باعث شد پیشونیم بخوره به دماغش. دادش رفت هوا و ناخودآگاه دستاشو گرفت به بینیش و دوباره افتاد روم. اصلا یه وضعی بود.
دست یه نفر رو دیدم که شونه های تهیونگ رو گرفت و کمکش کرد بلند شه. رانندش بود.
ماشین چند متر جلو تر با در باز پارک شده بود.
تهیونگ همینطور داشت بهم فوش میداد و دماغشو ماساژ میداد. یعنی ضربه ایی که سر من به دماغش وارد کرد بیشتر از اینکه از ماشین درحال حرکت افتاد بیرون بهش آسیب زد؟
تهیونگ: دختره ی عوضی..... این چه کاری بود.... یه بلایی سرت بیارم.....
همین حرفش باعث شد دوباره ترسم زیاد بشه. باید از دست این دیوونه فرار می کردم. به هر بدبختی بود از جام بلند شدم. کمرم خیلی درد میکرد. اما باید میرفتم. لنگ لنگان چند متر جلو رفتم. برای خودم انگار چند کیلومتر بود. امروز هم از شانس قهوه ایی من خلوت خلوت بود.
یهو دست های قوی از پشت گرفتم. انگار روح از بدنم جدا شد.
تهیونگ: کجا با این عجله؟
تمام بدنم داشت میلرزید. مخصوصا الان که داشتم اسلحه روی کمرش رو میدیدم. کممونده بود غش کنم.
ببخشید این پارت کم شد عجله ایی شد🥺✨
حمایت کن لاوم💜
#تهیونگ #کیوت #عاشقانه #بی_تی_اس #کیپاپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #bts #جیهوپ #جانکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ
تمام بدنم کوفته شده بود. کمرم اینقدر درد میکرد که حس میکردم شکسته. تهیونگ هم که روم افتاده بود. نفسم داشت بند میرفت.
تهیونگ هم مثل اینکه درد داشت چون ابروهاش توی هم بود. دوتا دست هاشو کنار سرم ستون بدنش کرد تا از روم بلند شه که منم همزمان سرمو بلند کردم باعث شد پیشونیم بخوره به دماغش. دادش رفت هوا و ناخودآگاه دستاشو گرفت به بینیش و دوباره افتاد روم. اصلا یه وضعی بود.
دست یه نفر رو دیدم که شونه های تهیونگ رو گرفت و کمکش کرد بلند شه. رانندش بود.
ماشین چند متر جلو تر با در باز پارک شده بود.
تهیونگ همینطور داشت بهم فوش میداد و دماغشو ماساژ میداد. یعنی ضربه ایی که سر من به دماغش وارد کرد بیشتر از اینکه از ماشین درحال حرکت افتاد بیرون بهش آسیب زد؟
تهیونگ: دختره ی عوضی..... این چه کاری بود.... یه بلایی سرت بیارم.....
همین حرفش باعث شد دوباره ترسم زیاد بشه. باید از دست این دیوونه فرار می کردم. به هر بدبختی بود از جام بلند شدم. کمرم خیلی درد میکرد. اما باید میرفتم. لنگ لنگان چند متر جلو رفتم. برای خودم انگار چند کیلومتر بود. امروز هم از شانس قهوه ایی من خلوت خلوت بود.
یهو دست های قوی از پشت گرفتم. انگار روح از بدنم جدا شد.
تهیونگ: کجا با این عجله؟
تمام بدنم داشت میلرزید. مخصوصا الان که داشتم اسلحه روی کمرش رو میدیدم. کممونده بود غش کنم.
ببخشید این پارت کم شد عجله ایی شد🥺✨
حمایت کن لاوم💜
#تهیونگ #کیوت #عاشقانه #بی_تی_اس #کیپاپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #bts #جیهوپ #جانکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ
۹.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.