عشق غیر منتظره part ²⁸

انچه گذشت
اون............اون...
part ²⁸
ات ویو
اون میونگ بود
+هی میونگ تو اینجا چیکار میکنی؟
♡خب راستش ما چند وقت میشه که باهم دوستیم
+واقعا که نمیخواستی بهم بگی اگه جیمین برنامه نمیچید اصلا میگفتی؟
♡ات معذرت میخوام
+نمیخوام قهرم باهات(کیوت)
♡هوی کیوت خر تو غلط میکنی باهام قهر باشی(ات رو بغل میکنه)
😁😁+
٪خب بیاین بشینین
٪ببخشید میشه******و*****بیارید لطفا(خودتون هر غذایی که دوست دارید)
گارسون:البته
یکم اونجا موندیم و شاممون رو خوردیم و سوار ماشین هامون شدیم و اومدیم خونه
فردا
ته ویو
فردا تولد اته و میخوام سوپرایزش کنم پس رفتم پیش پدرم تا کلید خونه جنگلی رو بگیرم ازت
ادمین ویو
گایز خونه جنگلی منظورم از اون خونه هایی که تو جنگله نیست منظورم یه ویلاعه ‌که نمای چوبی داره
ادامه ته ویو
رسیدم خونه پدرم
_سلام
همه:سلام
پدر: پسرم تو اینجا چیکار میکنی عروسم کجاست؟
_پدر فردا تولد اته و میخوام سوپرایزش کنم میشه کلید خونه جنگلی رو بهم بدی؟
پدر:باشه اونجاست برش دار
_ممنون پدر خب من دارم میرم
مامان:به عروسم سلام برسون
_حتما خداحافظ
همه:خداحافظ
از اونجا اومدم بیرون و رفتم طرف خونه جنگلی
رسیدم وای چقدر اینجا بهم ریخته است
به ایونگ زنگ میزنه
_سلام ایونگ خوبی؟
*سلام مرسی شوهر خواهر جونم چیزی شده؟
_نه چیزی نشده ولی به کمکت نیاز دارم
*میشنوم
_فردا تولد اته و میخوام سوپرایزش کنم ولی اینجا خیلی بهم ریخته است میشه یکم مرتبش کنی و یکم تزعین چون من از تزعین کردن هیچی بلد نیستم
*البته فقط ادرس رو برام میفرستی بقیش با من
_واقعا؟
*اره
_باشه پس کلید برات روی جا‌ کفشی میزارم
*اوکی فعلا
کار خونه حل شد حالا باید ات رو سرگرم کنم......

بچه ها ببخشید این چند وقت نبودم گوشیم خراب شده بود نمیتونستم بزارم ببخشید😔