my life🎀
my life🎀
Part1
•ویو آنا•
سلاممم من آنام 20 سالمه و یه دختر سرد و درونگرام
خب تو ایران به دنیا اومدم الان نزدیک 2 سال که اومدم کره
و اینکه من یکمی تپلم یعنی نه انقدر لاغر و نه انقدر چاق
و امروز قرار برم کمپانی بیگ هیت و برای مترجم شدن تست بدم امیدوارم قبول بشمم خیلی
هیجان دارم فکر کن دارم میرم کمپانی که کراشامممم داخلشن(عرررر خدا من غششششش)
و یادم رفت بگم من یه آرمیم خب بسته دیگه باید آماده بشم
(عکس لباس رو تو اسلاید بعد گذاشتم) لباسم رو پوشیدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
از خونه اومدم بیرون و ماشین گرفتم و سوارش شدم به سمت کمپانی حرکت کرد
همینطور که ذوق داشتم همینطور داشتم از استرس میمردم
بعد چند دقیقه به کمپانی رسیدیم و پولش رو حساب کردم پیاده شدم یه نفس عمیق کشیدم
و رفتم تو کمپانی و اوووو چه کمپانیه هعی بسته به راهم ادامه دادم داشتم دنبال اون پی دی نیم میگشتم(وایییی چقدر ازش بدم میاد)
همینطور که داشتم راه میرفتم خوردم به یکی و دوتامون باهم افتادیم
آ: معذرت میخوام
ج: نه مشکلی نیست من ندیدمتون
صداش خیلی براک آشنا بودم وقتی بهش نگاه کردم و بلهههه بایسم رو دیدم
وایییی خدا الان چیکار کنم من آرومممممممم عوفففف آخه چرا باید الان با جیمین برخورد کنممم
آ: ااا... ن...نه من... ح.. واس... م نب.. ود
هردومون بلند شدیم من فقط تو اون لحظه ذهنم به فکر فرار میدم ولی خب
ج: تا حالا اینجا ندیده بودمت تازه اومدی؟
آ: ااا... بل.. ه
ج: چرا لکنت میگری خوبی
آ: آره.... آ.. ره(بخاطره تو لعنتییییی)
ج: اوهوم اینجا کار میکنی
آ: نه ولی اومدم برای مترجم شدن تست بدم
ج: اووو پس موفق باشی
که گوشیش زنگ خورد
ج: ببخشید من باید برم
آ: اووو... بله
ج: خب قبل از رفتن میتوم اسمتون رو بپرسم
آ: هاا(یه خاک تو سر فقط داره اسمت رو میپرسه آروم باش) بله من چوی آنا هستم
ج: اسمت مثل خودت خوشگله
که من مثل گوجو فرنگی شدم خدااااا الان وقتش نیست
ج: من منم جیمینم فکر کنم منو میشناسی خب از آشنایت خوشحال شدم بای
و من فقط دست تکونم دادم قبلم نزدیک بود از دهنم بزنه بیرون...
ادامه دارد...
اینم از پارت 1 امیدارم خوشتون اومده باشه
حمایت کنید بخدا حمایت نکنید میام میکشمتون با دسته شکستم براتون فیک نوشتم پس حمایت کنید خیلی دوستون دارم و درمورد فیک جدید نظر بدید باییی🎀✨
Part1
•ویو آنا•
سلاممم من آنام 20 سالمه و یه دختر سرد و درونگرام
خب تو ایران به دنیا اومدم الان نزدیک 2 سال که اومدم کره
و اینکه من یکمی تپلم یعنی نه انقدر لاغر و نه انقدر چاق
و امروز قرار برم کمپانی بیگ هیت و برای مترجم شدن تست بدم امیدوارم قبول بشمم خیلی
هیجان دارم فکر کن دارم میرم کمپانی که کراشامممم داخلشن(عرررر خدا من غششششش)
و یادم رفت بگم من یه آرمیم خب بسته دیگه باید آماده بشم
(عکس لباس رو تو اسلاید بعد گذاشتم) لباسم رو پوشیدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
از خونه اومدم بیرون و ماشین گرفتم و سوارش شدم به سمت کمپانی حرکت کرد
همینطور که ذوق داشتم همینطور داشتم از استرس میمردم
بعد چند دقیقه به کمپانی رسیدیم و پولش رو حساب کردم پیاده شدم یه نفس عمیق کشیدم
و رفتم تو کمپانی و اوووو چه کمپانیه هعی بسته به راهم ادامه دادم داشتم دنبال اون پی دی نیم میگشتم(وایییی چقدر ازش بدم میاد)
همینطور که داشتم راه میرفتم خوردم به یکی و دوتامون باهم افتادیم
آ: معذرت میخوام
ج: نه مشکلی نیست من ندیدمتون
صداش خیلی براک آشنا بودم وقتی بهش نگاه کردم و بلهههه بایسم رو دیدم
وایییی خدا الان چیکار کنم من آرومممممممم عوفففف آخه چرا باید الان با جیمین برخورد کنممم
آ: ااا... ن...نه من... ح.. واس... م نب.. ود
هردومون بلند شدیم من فقط تو اون لحظه ذهنم به فکر فرار میدم ولی خب
ج: تا حالا اینجا ندیده بودمت تازه اومدی؟
آ: ااا... بل.. ه
ج: چرا لکنت میگری خوبی
آ: آره.... آ.. ره(بخاطره تو لعنتییییی)
ج: اوهوم اینجا کار میکنی
آ: نه ولی اومدم برای مترجم شدن تست بدم
ج: اووو پس موفق باشی
که گوشیش زنگ خورد
ج: ببخشید من باید برم
آ: اووو... بله
ج: خب قبل از رفتن میتوم اسمتون رو بپرسم
آ: هاا(یه خاک تو سر فقط داره اسمت رو میپرسه آروم باش) بله من چوی آنا هستم
ج: اسمت مثل خودت خوشگله
که من مثل گوجو فرنگی شدم خدااااا الان وقتش نیست
ج: من منم جیمینم فکر کنم منو میشناسی خب از آشنایت خوشحال شدم بای
و من فقط دست تکونم دادم قبلم نزدیک بود از دهنم بزنه بیرون...
ادامه دارد...
اینم از پارت 1 امیدارم خوشتون اومده باشه
حمایت کنید بخدا حمایت نکنید میام میکشمتون با دسته شکستم براتون فیک نوشتم پس حمایت کنید خیلی دوستون دارم و درمورد فیک جدید نظر بدید باییی🎀✨
۳.۸k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.