«اول نوامبره... تولدت مبارک مرلین..»
«اول نوامبره... تولدت مبارک مرلین..»
مادرش با یک سینی فلزی از اشپزخانه خارج شد. کیک تولدِ روی سینی به شکل تابوت بود .
پدرش کنار میز گرد اتاق غذا خوری ایستاده بود . چوب پنبه ی بطری شامپاین را دراورد و اولین لیوان ان را به سلامتی دخترش بلند کرد.
«تبریک میگم عزیزم ، یک سال از عمرت کم شد »
"مغازه خودکشی.. -"
مادرش با یک سینی فلزی از اشپزخانه خارج شد. کیک تولدِ روی سینی به شکل تابوت بود .
پدرش کنار میز گرد اتاق غذا خوری ایستاده بود . چوب پنبه ی بطری شامپاین را دراورد و اولین لیوان ان را به سلامتی دخترش بلند کرد.
«تبریک میگم عزیزم ، یک سال از عمرت کم شد »
"مغازه خودکشی.. -"
۳.۸k
۱۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.