عشق مافیایی من پارت6
(یاد اوری علامت افراد ...ا.ت _ جونگکوک+ جیمین÷ سوا× پدر جونگ کوک&. بکهیون/ افراد نامعلوم ؛)
×ا...اونی ...م..من...معذرت میخوام نمیدونستم بخدا(بغض)
؛درسته اونی بخدا ما نمیدونستیم
_(پس اجوما بهشون گفته بود)چند وقت بود که باهاش اشنا شدی که اوردیش خونه من بهت نگفتم افرادی که خوب نمیشناسی رو نیار خونه
×معذرت میخوام(گریه)
_اوکی ولی تنبیه ت سرجاشه حالا بیاید صبحانه بخورید
×بله(با دوستش نشستن و غذا خوردن ا.ت بعد غذا پاشد رفت انبار)
_بکهیون چیزی گفت
/اوه نه خانم همه جاش رو خط خطی کردم اما چیزی نمیگه
_اوکی ببینم تا کی میخواد ساکت بمونه(نیشخند و رفت سمت تجهیزات شکنجه یه انبر دست بر داشت و رفت سمت دختر)
/خانم میخوایی چیکار کنی من کلی شکنجش کردم می میره
_نمیخوایی برو بیرون اونجا در هست (سرد و جدی)
؛نه نه خواهش میکنم بسه دیگه نمیتونم
_اووو ولی من دوس دارم ناخن هاتو لاک بزنم قرمز خوشکله نه(خنده)(بهش نزدیک شد و ناخن انگشت وستش رو کند که جیغ دختر بلند شد)
؛جیغغغغغغغ خواهش هقق خواهش می هق میکنم بس هق بسههههه
_اوکی بهم بگو از طرف کی اومدی اون وقت بس میکنم
؛نه نه نمیتونم (گریه)
_باشه پس(سه تا از ناخن های دیگشم کند که دختر دیگه داشت بیهوش میشد)
_بگو بگو از طرف کی اومدی و چرا اوم ی(داد و عصبی)
؛ج...جئ
_کییییی(داد)
؛ج...جئو.....جئون (گریه)
_(ای عوضی ها میدونستم بی کار نمیشینن)
_برای چی(داد)
؛برای عکس مدارک محموله ها و اینکه تو با کی رابطه داری(گریه)
_(متعجب به بکهیون نگاه کرد و با سر بهش اشاره کرد بیاد بیرون)
/اون ها چرا میخوان بدونن تو با ک.....
_نمیدونم...(تو فکره) اما براشون دارم(رو کرد بکهیون)
_دختره رو تیکه تیکه کنین و براشون بفرستین(عصبی)
/چ...
_همین که گفتم(عصبی)
/بله
(فلش بک به یک هفته پیش شب مراسم)
+(بعد از اینکه از اونجا بیرون اومدیم سوار ماشین شدیم همه عصبی بودیم اون دختره زیادی رفته بود رو مخمون و بیشتر از این عصبی بودم که منو سگ خطاب کرد من اگ خودم زبون اون دخترو کوتاه نکردم جئون جونگ کوک نیستم با حرف پدرم از افکارم بیرون اومدم )
&واقعا به یه دختر باختیم(داد)
+باختی پدر تو باختی(عصبی)
&ساکت باش پسره حرو .مزاده (داد)
÷لطفا اروم باشید اقای جئون
+اگ میزاشتید من باهاش قمار کنم اینطوری نمیشد
&خفه شو من از کجا میدونستم اینقد باهوشه(عصبی)
÷درسته اون زیادی باهوشه
+ش...شا....شاید بتونیم از یه طرف دیگه بهش نارو بزنیم اون هم هنوز مارو نمیشناسه(نیشخند)
&منظورت چیه؟؟؟
÷درسته اقای جئون مامیتونیم از طریق مثلا مثلا(داره فکر میکنه)
&ده بگو دیگه
÷اها خواهرش...میتونیم از طریق اون یه کاری انجام بدیم
+اه جیمین از این باهوش بودنت همیشه خوشم میاد(نیشخند)
&افرین جیمین پس به تو میسپارمش(خنده)
÷چشم
(فلش بک به عمارت جئون ها)
(جئون بعد پیاده شدن از ماشین رفت داخل اما جیمین و جونگکوک تنا موندن)
+جیمین میخوای چیکار کنی؟؟؟
÷میخوام یه دختر بفرستم
+او پسر تو زیادی باهوشی اه راستی اون دختره رو بیار من ببینم
÷چرا؟؟؟
+میخوام یه چیز دیگه هم بفهمم(نیشخند)
÷اوکی
(خلاصه دختره اومد و جونگ کوک بهش گفت ببینه ا.ت دوست پسر یا مردی تو زندگیش هست یانه که دختره قبل اینکه ا.ت بیاد تو اتاق به جونگ کوک گفته بود که دوس پسری نداره اما نتونست عکسی براشون بفرسته از مدارک)
×ا...اونی ...م..من...معذرت میخوام نمیدونستم بخدا(بغض)
؛درسته اونی بخدا ما نمیدونستیم
_(پس اجوما بهشون گفته بود)چند وقت بود که باهاش اشنا شدی که اوردیش خونه من بهت نگفتم افرادی که خوب نمیشناسی رو نیار خونه
×معذرت میخوام(گریه)
_اوکی ولی تنبیه ت سرجاشه حالا بیاید صبحانه بخورید
×بله(با دوستش نشستن و غذا خوردن ا.ت بعد غذا پاشد رفت انبار)
_بکهیون چیزی گفت
/اوه نه خانم همه جاش رو خط خطی کردم اما چیزی نمیگه
_اوکی ببینم تا کی میخواد ساکت بمونه(نیشخند و رفت سمت تجهیزات شکنجه یه انبر دست بر داشت و رفت سمت دختر)
/خانم میخوایی چیکار کنی من کلی شکنجش کردم می میره
_نمیخوایی برو بیرون اونجا در هست (سرد و جدی)
؛نه نه خواهش میکنم بسه دیگه نمیتونم
_اووو ولی من دوس دارم ناخن هاتو لاک بزنم قرمز خوشکله نه(خنده)(بهش نزدیک شد و ناخن انگشت وستش رو کند که جیغ دختر بلند شد)
؛جیغغغغغغغ خواهش هقق خواهش می هق میکنم بس هق بسههههه
_اوکی بهم بگو از طرف کی اومدی اون وقت بس میکنم
؛نه نه نمیتونم (گریه)
_باشه پس(سه تا از ناخن های دیگشم کند که دختر دیگه داشت بیهوش میشد)
_بگو بگو از طرف کی اومدی و چرا اوم ی(داد و عصبی)
؛ج...جئ
_کییییی(داد)
؛ج...جئو.....جئون (گریه)
_(ای عوضی ها میدونستم بی کار نمیشینن)
_برای چی(داد)
؛برای عکس مدارک محموله ها و اینکه تو با کی رابطه داری(گریه)
_(متعجب به بکهیون نگاه کرد و با سر بهش اشاره کرد بیاد بیرون)
/اون ها چرا میخوان بدونن تو با ک.....
_نمیدونم...(تو فکره) اما براشون دارم(رو کرد بکهیون)
_دختره رو تیکه تیکه کنین و براشون بفرستین(عصبی)
/چ...
_همین که گفتم(عصبی)
/بله
(فلش بک به یک هفته پیش شب مراسم)
+(بعد از اینکه از اونجا بیرون اومدیم سوار ماشین شدیم همه عصبی بودیم اون دختره زیادی رفته بود رو مخمون و بیشتر از این عصبی بودم که منو سگ خطاب کرد من اگ خودم زبون اون دخترو کوتاه نکردم جئون جونگ کوک نیستم با حرف پدرم از افکارم بیرون اومدم )
&واقعا به یه دختر باختیم(داد)
+باختی پدر تو باختی(عصبی)
&ساکت باش پسره حرو .مزاده (داد)
÷لطفا اروم باشید اقای جئون
+اگ میزاشتید من باهاش قمار کنم اینطوری نمیشد
&خفه شو من از کجا میدونستم اینقد باهوشه(عصبی)
÷درسته اون زیادی باهوشه
+ش...شا....شاید بتونیم از یه طرف دیگه بهش نارو بزنیم اون هم هنوز مارو نمیشناسه(نیشخند)
&منظورت چیه؟؟؟
÷درسته اقای جئون مامیتونیم از طریق مثلا مثلا(داره فکر میکنه)
&ده بگو دیگه
÷اها خواهرش...میتونیم از طریق اون یه کاری انجام بدیم
+اه جیمین از این باهوش بودنت همیشه خوشم میاد(نیشخند)
&افرین جیمین پس به تو میسپارمش(خنده)
÷چشم
(فلش بک به عمارت جئون ها)
(جئون بعد پیاده شدن از ماشین رفت داخل اما جیمین و جونگکوک تنا موندن)
+جیمین میخوای چیکار کنی؟؟؟
÷میخوام یه دختر بفرستم
+او پسر تو زیادی باهوشی اه راستی اون دختره رو بیار من ببینم
÷چرا؟؟؟
+میخوام یه چیز دیگه هم بفهمم(نیشخند)
÷اوکی
(خلاصه دختره اومد و جونگ کوک بهش گفت ببینه ا.ت دوست پسر یا مردی تو زندگیش هست یانه که دختره قبل اینکه ا.ت بیاد تو اتاق به جونگ کوک گفته بود که دوس پسری نداره اما نتونست عکسی براشون بفرسته از مدارک)
۲۷.۳k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.