دوپارتی هانما پارت۱
[درخواست:@hanma.shuji]
[موضوع: خواستگاری]
[پچه ها تو و هانما از راهنمايي هم دیگه رو میشناسید الان دبیرستان هانما دوازدهم و تو یازدهم هستی]
[شما دوتا هم رو دوست داشتید ولی به هم دگه چیزی نگفتید]
امشب فستیوال بود قرار بود بعد از فستیوال آتیش بازی باشه
*الان ساعت ۱۲ هست*
هانما زنگ زد کیساکی
♧شروع مکالمه♧
♧کیساکی+ هانما-♧
-:الو سلام کیساکی
+: سلام میتونم بگم ۱۲ ظهر با من چی کار داری؟
-:ببینم ا.ت رو میشناسی؟
+:آره؟
-:خوب من..من اونو از دبیرستان میشناسم از همون اول روش کراش بودم ولی دیگه نیستم دوسش دارم
+:مطمئن هستی هوس نیست
-: آره
+: خوب مبارکه[شدت بی حال بودن کیساکی رو خریدارم🤣💔]
-:من میخوام امشب ازش خواستگاری کنم میشه با هم حلقه بخریم؟
+:هوففففففف باشه آماده شو طلا فروشی میبینمت
-:مرسی
+:خواهش
[پرش مکانی جلو طلا فروشی]
هانما:این قشنگه؟
کیساکی:نه زشته اینو نگاه کن هم پاشو داری هم قشنگ تر هست
هانما:آره خیلی قشنگه بیا بریم بخریمش
کیساکی :باشه
[حلقه رو هر تور دوست دارید تصور کنید]
حلقه رو خریدن و اومدن خونه و نهار خوردن ساعت ۴ هست
هانما:کیساکی میگم اگه قبول نکنه چی؟
کیساکی:قبول میکنه اون تو رو خیلی دوست داره
هانما:من میترسم رد کنه
کیساکی:نترس الان بش زنگ بزن و بگو برا فستیوال میای دنبالش
هانما: باشه
[هانما زنگ زد به ا.ت]
هانما:الو سلام
ا.ت:سلام هانما حالت چه طوره؟
هانما:خوبم ممنونم تو خوبی
ا.ت:آره خوبم کاری داشتی؟
هانما:آره خب...میگم میتونی برای ساعت ۷ آمده شی با هم بریم فستیوال
ا.ت:آره
هانما:باشه پس تا ۷ خداحافظ
ا.ت:خداحافظ
[پایان مکالمه]
کیساکی: عالی بود
هانما:مرسی پیشی کوچولو
[کیساکی یه دونه زد تو سر هانما]
کیساکی:گمشو آماده شو اینو باید به ا.ت میگفتی
هانما:حححح *خندیدن*باشه
از زبان هانما
رفتم یه دوش ۱ ساعته گرفتم
موهامو درست کردم
و لباسم رو پوشیدم
[عکس لباس اش رو میزارم]
روی لباسم یه هائوری طوسی پوشیدم
یه عطر ملایم زدم
علان دیگه باید برم دنبال ا.ت
از زبان ا.ت
خیلی خوشحال بودم که هانما گفته با هاش برم
رفتم یه دوش ۱ ساعته گرفتم
یه کیمونو پوشیدم [عکس کیمونو رو میزارم]
موهام رو درست کردم[عکس مدل مو رو میزارم]
یه آرایش ملایم کردم
الان دیگه ساعت شیش نیم هست هانما میاد دیگه
حمایت یادتون نره
[موضوع: خواستگاری]
[پچه ها تو و هانما از راهنمايي هم دیگه رو میشناسید الان دبیرستان هانما دوازدهم و تو یازدهم هستی]
[شما دوتا هم رو دوست داشتید ولی به هم دگه چیزی نگفتید]
امشب فستیوال بود قرار بود بعد از فستیوال آتیش بازی باشه
*الان ساعت ۱۲ هست*
هانما زنگ زد کیساکی
♧شروع مکالمه♧
♧کیساکی+ هانما-♧
-:الو سلام کیساکی
+: سلام میتونم بگم ۱۲ ظهر با من چی کار داری؟
-:ببینم ا.ت رو میشناسی؟
+:آره؟
-:خوب من..من اونو از دبیرستان میشناسم از همون اول روش کراش بودم ولی دیگه نیستم دوسش دارم
+:مطمئن هستی هوس نیست
-: آره
+: خوب مبارکه[شدت بی حال بودن کیساکی رو خریدارم🤣💔]
-:من میخوام امشب ازش خواستگاری کنم میشه با هم حلقه بخریم؟
+:هوففففففف باشه آماده شو طلا فروشی میبینمت
-:مرسی
+:خواهش
[پرش مکانی جلو طلا فروشی]
هانما:این قشنگه؟
کیساکی:نه زشته اینو نگاه کن هم پاشو داری هم قشنگ تر هست
هانما:آره خیلی قشنگه بیا بریم بخریمش
کیساکی :باشه
[حلقه رو هر تور دوست دارید تصور کنید]
حلقه رو خریدن و اومدن خونه و نهار خوردن ساعت ۴ هست
هانما:کیساکی میگم اگه قبول نکنه چی؟
کیساکی:قبول میکنه اون تو رو خیلی دوست داره
هانما:من میترسم رد کنه
کیساکی:نترس الان بش زنگ بزن و بگو برا فستیوال میای دنبالش
هانما: باشه
[هانما زنگ زد به ا.ت]
هانما:الو سلام
ا.ت:سلام هانما حالت چه طوره؟
هانما:خوبم ممنونم تو خوبی
ا.ت:آره خوبم کاری داشتی؟
هانما:آره خب...میگم میتونی برای ساعت ۷ آمده شی با هم بریم فستیوال
ا.ت:آره
هانما:باشه پس تا ۷ خداحافظ
ا.ت:خداحافظ
[پایان مکالمه]
کیساکی: عالی بود
هانما:مرسی پیشی کوچولو
[کیساکی یه دونه زد تو سر هانما]
کیساکی:گمشو آماده شو اینو باید به ا.ت میگفتی
هانما:حححح *خندیدن*باشه
از زبان هانما
رفتم یه دوش ۱ ساعته گرفتم
موهامو درست کردم
و لباسم رو پوشیدم
[عکس لباس اش رو میزارم]
روی لباسم یه هائوری طوسی پوشیدم
یه عطر ملایم زدم
علان دیگه باید برم دنبال ا.ت
از زبان ا.ت
خیلی خوشحال بودم که هانما گفته با هاش برم
رفتم یه دوش ۱ ساعته گرفتم
یه کیمونو پوشیدم [عکس کیمونو رو میزارم]
موهام رو درست کردم[عکس مدل مو رو میزارم]
یه آرایش ملایم کردم
الان دیگه ساعت شیش نیم هست هانما میاد دیگه
حمایت یادتون نره
۷.۰k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.