فیک «اون دوست دخترمه» part 30
ات: خوبه
کوک: عزیزم من که انقدر دوست دارم تروخدا پیشم بمون (😩)
ات: باشه بچه
کوک: دوباره گفت بچه دیشب بست نبود ؟(تسبیح من کو ؟🗿📿)
ات: خب بچه ای مگه دروغ میگم؟
کوک: شاید(میره نزدیک صورت ات و با پوزخند میگه)
ات: باشه دیگه بی مزه نشو پاشو…عامم فیلم ببینیم
کوک: نه بریم حموم
ات: فیلم
کوک: حموم(عه تسبیح منو کی ورداشته🗿📿)
ات: همون که من گفتم فیلم چی ببینیم
کوک: خدایا حریفشم نمیتونم بشم(زیر لب)
کوک: فیلم عاش…یه لحظه بیبی گوشیم زنگ میخوره الان میام
ات: اوهوم
کوک ویو
گوشیم تو اتاق بود صداشو شنیدم وقتی رفتم دیدم نامجونه جواب دادم
نامجون: سلام
کوک: سلام
نامجون: کجایی اومده بودم دنبالت بریم یه سری کارارو انجام بدیم
کوک: عامم….من با ات اومدم یه شهر دیگه نیستم
نامجون: چی؟..با…
کوک: اره درست شنیدی با ات
نامجون ویو
وقتی گفت با ات اعصابم خورد شد و دلم میخواست کوک رو نابود کنم و یه فکری به ذهنم رسید
نامجون: خب کجایین یکم مهمه کارم باید حضوری بهت بگم پشت تلفن نمیشه
کوک: اما منو ات تنهاییم نمیشه
نامجون: میگم مهمه لوکیشن بفرست بیام
کوک: خیلی خب باشه ولی شب بیا
نامجون: فعلا
کوک ویو
وقتی گفت مهمه حتما هست دیگه منم قانع شدم و براش لوکیشن رو فرستادم
کوک: اومدم
ات: اوهوم چی ببینیم
کوک: یه دارامای جدید اومده بیا اونو ببینیم
ات: اوهوم باشه
پرش زمانی به بعد فیلم رومانتیک بازیاشون🗿:
کوک: اها راستی نامجون شب میاد اینجا
ات: چی ؟
کوک: نامجون میاد
ات: چرا
کوک: کار مهم داره فکر کنم خیلی اصرار داشت بیاد
ات: بهش گفتی اینجام و اینو گفت؟
کوک: اره مگه همه چی بین شما دوتا تموم نشده ؟
ات: از طرف من تموم شده ولی اونو نمیدونم
کوک: یعنی میگی امکان داره اذیتت کنه؟
ات: نمیدونم
خدایی طولانی گذاشتم لایک و کامنت بزارید تا اخر شب براتون یه پارت دیگه ام میزارم🌝☝🏻
کوک: عزیزم من که انقدر دوست دارم تروخدا پیشم بمون (😩)
ات: باشه بچه
کوک: دوباره گفت بچه دیشب بست نبود ؟(تسبیح من کو ؟🗿📿)
ات: خب بچه ای مگه دروغ میگم؟
کوک: شاید(میره نزدیک صورت ات و با پوزخند میگه)
ات: باشه دیگه بی مزه نشو پاشو…عامم فیلم ببینیم
کوک: نه بریم حموم
ات: فیلم
کوک: حموم(عه تسبیح منو کی ورداشته🗿📿)
ات: همون که من گفتم فیلم چی ببینیم
کوک: خدایا حریفشم نمیتونم بشم(زیر لب)
کوک: فیلم عاش…یه لحظه بیبی گوشیم زنگ میخوره الان میام
ات: اوهوم
کوک ویو
گوشیم تو اتاق بود صداشو شنیدم وقتی رفتم دیدم نامجونه جواب دادم
نامجون: سلام
کوک: سلام
نامجون: کجایی اومده بودم دنبالت بریم یه سری کارارو انجام بدیم
کوک: عامم….من با ات اومدم یه شهر دیگه نیستم
نامجون: چی؟..با…
کوک: اره درست شنیدی با ات
نامجون ویو
وقتی گفت با ات اعصابم خورد شد و دلم میخواست کوک رو نابود کنم و یه فکری به ذهنم رسید
نامجون: خب کجایین یکم مهمه کارم باید حضوری بهت بگم پشت تلفن نمیشه
کوک: اما منو ات تنهاییم نمیشه
نامجون: میگم مهمه لوکیشن بفرست بیام
کوک: خیلی خب باشه ولی شب بیا
نامجون: فعلا
کوک ویو
وقتی گفت مهمه حتما هست دیگه منم قانع شدم و براش لوکیشن رو فرستادم
کوک: اومدم
ات: اوهوم چی ببینیم
کوک: یه دارامای جدید اومده بیا اونو ببینیم
ات: اوهوم باشه
پرش زمانی به بعد فیلم رومانتیک بازیاشون🗿:
کوک: اها راستی نامجون شب میاد اینجا
ات: چی ؟
کوک: نامجون میاد
ات: چرا
کوک: کار مهم داره فکر کنم خیلی اصرار داشت بیاد
ات: بهش گفتی اینجام و اینو گفت؟
کوک: اره مگه همه چی بین شما دوتا تموم نشده ؟
ات: از طرف من تموم شده ولی اونو نمیدونم
کوک: یعنی میگی امکان داره اذیتت کنه؟
ات: نمیدونم
خدایی طولانی گذاشتم لایک و کامنت بزارید تا اخر شب براتون یه پارت دیگه ام میزارم🌝☝🏻
۵۰.۶k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.