باران خونp51
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم که دیدم نامجون هنوز خوابه گوشیم رو از کنار تخت اروم برداشتم هنوز ساعت 6 بود و شررکت تا یک ساعت دیگه باز میشد
بلند شدم و رفتم دستشویی کار های لازم رو انجام دارم میز صبحانه رو چیدم و لباس هامو پوشیدم {اسلاید2}
رفتم تو اتاق ساعت 6:30 بود نامجون رو هرچی تکون می دادم بیدار نمیشد قل قلکش دادم ولی بازم نشد یه بوسه رو گونش گذاشتم و گفتم
ا/ت: بیدار نشی خودم میرم میدونم که داری نقش بازی میکنی
نامجون : درست فهمیدی
ا/ت: پاشو دیگه صبحانه رو اماده کردم بیا بریم بخوریم
نامجون: نا نری بیرون نمیتونم پاشم
ا/ت: چرا
نامجون: پیرهن تنم نیست
ا/ت: خوب شلوار که پاته
نامجون: نمیشه گفت شلوار
ا/ت: پاشو لوس من الان زنتم بعدشم باید زنگ بزنم به بابامم بگم
نامجون: بابات میدونه دیشب اجازه گرفتم ازش
ا/ت: ابله چرا نمیگی به من
نامجون: راستی امروز قرار داده تهیونگ هم باطل میشه
ا/ت:ها؟
نامجون: ولش میری بیرون؟
ا/ت:نه
نامجون:اوکی
با یه حرکت پتو رو از رو خودش کنار زد و از رو تخت بلند شد
ا/ت: دقیقا دیشب بدون لباس و شلوار کنار من چیکار میکردی؟
نامجون: گرمم بود بعدشم شلوارک تو خونه ام پامه با شورت که نیومدم کنارت بخوابم میبینی که جتی بغلت هم نکردم میدونستم دوست نداری
ا/ت: کیه که دوست نداشته باشه دقیقا؟
نامجون: امشب نشونت میدم
ا/ت: نه تورو خدا فردا میخوام برم برای خرید لباس عروسم هیچی گیرم نمیاد
نامجون: همین الانشم برات هیچی پیدا نمیشه
ا/ت: تغصیره توعه واسم همش چیزای خوشمزه میخری
نامجون: منظورم یه چیزه دیگه بود بانو
ا/ت: ولی خدا وکیلی خودمونیم ها عجی پاهایی داری اوپا
نامجون: دوست داری برای تو باشن؟
ا/ت: نه ممنون
نامجون: ناراحت شدی
ا/ت: نه فقط چترت یادت نره افتاب میسوزونتت
نامجون: وسط زمستون کدوم افتاب؟
ا/ت: هیچی دیشب خوابم نبرد از هیجان رفتم یه فیلم خون اشامی گذاشتم دیدم برا اینکه خون اشام رو نابود کنن پرده های خونه رو کشیدن تا افتاب بسوزونتشون
نامجون: تریاک کشیدی؟ تو این افسانه ها یه چیز درست پیدا نمیشه
ببین عزیزم خون اشام ها 5 تا قدرت دارن 1 برای محافظت از خودشون
2 برای کشتن دشمناش 3و4و5 هم رای نجات جون عشقش اگه 3و4و5 و استفاده کنیم میشیم یه خون اشامی که قدرت کنترل هیچی رو نداره اون سه تا قدرت مهم ترین قدرتمونه
ا/ت: من چون هیچی نفهمیدم میرم صبحونه بخورم اماده شدی بیا سر میز
نامجون: اوکی برو
{اسلاید3 لباس نام}
اینم از پارت زیبا
من خیلی معذرت میخوام به خاطر این چند روز
همتون هم که میدونید هفته اول مدارس رو نرفته بودم و عقب بودم و تا خودم رو رسوندم طول کشید
بازم معذرت میخوام
از خواب بیدار شدم که دیدم نامجون هنوز خوابه گوشیم رو از کنار تخت اروم برداشتم هنوز ساعت 6 بود و شررکت تا یک ساعت دیگه باز میشد
بلند شدم و رفتم دستشویی کار های لازم رو انجام دارم میز صبحانه رو چیدم و لباس هامو پوشیدم {اسلاید2}
رفتم تو اتاق ساعت 6:30 بود نامجون رو هرچی تکون می دادم بیدار نمیشد قل قلکش دادم ولی بازم نشد یه بوسه رو گونش گذاشتم و گفتم
ا/ت: بیدار نشی خودم میرم میدونم که داری نقش بازی میکنی
نامجون : درست فهمیدی
ا/ت: پاشو دیگه صبحانه رو اماده کردم بیا بریم بخوریم
نامجون: نا نری بیرون نمیتونم پاشم
ا/ت: چرا
نامجون: پیرهن تنم نیست
ا/ت: خوب شلوار که پاته
نامجون: نمیشه گفت شلوار
ا/ت: پاشو لوس من الان زنتم بعدشم باید زنگ بزنم به بابامم بگم
نامجون: بابات میدونه دیشب اجازه گرفتم ازش
ا/ت: ابله چرا نمیگی به من
نامجون: راستی امروز قرار داده تهیونگ هم باطل میشه
ا/ت:ها؟
نامجون: ولش میری بیرون؟
ا/ت:نه
نامجون:اوکی
با یه حرکت پتو رو از رو خودش کنار زد و از رو تخت بلند شد
ا/ت: دقیقا دیشب بدون لباس و شلوار کنار من چیکار میکردی؟
نامجون: گرمم بود بعدشم شلوارک تو خونه ام پامه با شورت که نیومدم کنارت بخوابم میبینی که جتی بغلت هم نکردم میدونستم دوست نداری
ا/ت: کیه که دوست نداشته باشه دقیقا؟
نامجون: امشب نشونت میدم
ا/ت: نه تورو خدا فردا میخوام برم برای خرید لباس عروسم هیچی گیرم نمیاد
نامجون: همین الانشم برات هیچی پیدا نمیشه
ا/ت: تغصیره توعه واسم همش چیزای خوشمزه میخری
نامجون: منظورم یه چیزه دیگه بود بانو
ا/ت: ولی خدا وکیلی خودمونیم ها عجی پاهایی داری اوپا
نامجون: دوست داری برای تو باشن؟
ا/ت: نه ممنون
نامجون: ناراحت شدی
ا/ت: نه فقط چترت یادت نره افتاب میسوزونتت
نامجون: وسط زمستون کدوم افتاب؟
ا/ت: هیچی دیشب خوابم نبرد از هیجان رفتم یه فیلم خون اشامی گذاشتم دیدم برا اینکه خون اشام رو نابود کنن پرده های خونه رو کشیدن تا افتاب بسوزونتشون
نامجون: تریاک کشیدی؟ تو این افسانه ها یه چیز درست پیدا نمیشه
ببین عزیزم خون اشام ها 5 تا قدرت دارن 1 برای محافظت از خودشون
2 برای کشتن دشمناش 3و4و5 هم رای نجات جون عشقش اگه 3و4و5 و استفاده کنیم میشیم یه خون اشامی که قدرت کنترل هیچی رو نداره اون سه تا قدرت مهم ترین قدرتمونه
ا/ت: من چون هیچی نفهمیدم میرم صبحونه بخورم اماده شدی بیا سر میز
نامجون: اوکی برو
{اسلاید3 لباس نام}
اینم از پارت زیبا
من خیلی معذرت میخوام به خاطر این چند روز
همتون هم که میدونید هفته اول مدارس رو نرفته بودم و عقب بودم و تا خودم رو رسوندم طول کشید
بازم معذرت میخوام
۷.۰k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.