وانشات پارت ¹⁴ من بر میگردم
ات:یا تهیونگا ازیتم نکن واقعا حالم خوب نیست
رفتم توی بالکن که یهو تهیونگ اومد دیدم چشماش پره اشکه
ات:ته خوبی
ته:بهم میاد خوب باشم؟ چرا انقد پسم میزنی لعنتی ها؟؟؟؟ (داد)
ات:تو منو ولم کردی چرا نمی خوای به این مفهوم برسیییییی تا ده سال ونتظرت مون م تو خودتو بزار جای منننن ولت کنم دوباره بیام ازیتت کنم حالا هم جلوت از دوست دخترم خاستگاری کنم
یهو سرم گیج رفت تهیونگ ازم جدا شد چشام داشت سیاهی میرفت
ات:تـ.....ت...هـ.....یونگ که افتادم
ته ویو
یهو غش کرد سریع براگ گرفتمش تو بغلم بردمش تو اتاق خوابم گذاشتمش رو تخت
زنگ دکتر زدم که بیاد دکتر اومد ات رو چک کرد و چند تا دارو گذاشت کنار تخت
دکتر:اقاس میم ایشون سه روز هست که غذا نخورده و چند تا شوک عصبی بهش وارد شده ایشون کمی ناراحتی قلبی دارن نباید زیاد ازیت بشم دارو هارم گذاشتم بهشون بدید و بزارید غذا بخورن
ته:خیلی ممنون اقای دکتر
دکتر رفت منم رفتم پایین واسه ات غذا درست کنم
ات ویو
پاشدم یه کش به کمرم داددم زیره سرم یچیزه سفت حس کردم بالشت رو بلند کردم یه دفتر چه ی سبز بود یهو ته اومد داخل
ته:اون دسته تو چیکار میکنههه
ات:بتوچه
ته:ات اونو بده
بلند شدم
ات:بیا بگیرش سریع دویدم از اتاق بیرون ورفتم تو حیاط اونم دنبالم میومد یهو زیره پام خالش شد و افتادم تو اب
ته:حقتههههه
ات:تههه من .....شنا....
داشتم نفس کم میوردم که یکی دستاشو گذاشت دوره کمرم و اوردم بیرون اب دوتامون سرامون نزدیک هم بودن جوری که لبامون به هم می خوردن ته سریع. لبشو گذاشت رو لبم و ارو بوسید بغلش کردم و منو اورد بیرون
ات:کثافته فرصت طلب عنترررررر عیش اولین بوسمو گرفتی
ته:بخواستی نخواستی لبات برای خودم بود🤷🏻
ات: گو توش لباسام خیس شد
ته:برو بالا لباس بپوش خو
ات:اگ انتظار داری لباسای دوست دخترای قبلیتو بپوشم کور خوندیا
ته:منظورم لباسای لانگ خودم بودش😐
ات:اها باش
رفتم بالا لباساشو دیدم یدونه از بینش انتخاب کردم و پوشیدم که ته اومد تو
یه سینی نودلم دستش بود
ات: یاااااا من عاشق نودلممممممم
ته اومد دستشو دوره کمرم حلقه کرد و اروم در گوشم گفت:بیبی تو باید عاشق من باشی!
در گوشش گفتم:حالا حالا ها باید نازمو بکشی!
کمرمو ول کرد
ته:بدو غذاتو بخورا
پرش زمانی موقع خواب
ات:منن پیشه تو نمی خوابم
ته:اکی میتونی بری رو مبل توی حال بخوابی
ات: باشه
خوابم نمیبرد صداهای ترسناکی اومد
رفتم بالا دیدم ته خوابه اروم اونور تخت خوابیدم نگا صورتش کردم
ات:خیلی خوشگلی کیم تهیونگ
اروم رفتم تو بغلش که.......
گایز دستم جر خورد
بوه ها تا صد تایی کم مونده کمک کنید صد تایی بشیمممم🥹🤌💓
رفتم توی بالکن که یهو تهیونگ اومد دیدم چشماش پره اشکه
ات:ته خوبی
ته:بهم میاد خوب باشم؟ چرا انقد پسم میزنی لعنتی ها؟؟؟؟ (داد)
ات:تو منو ولم کردی چرا نمی خوای به این مفهوم برسیییییی تا ده سال ونتظرت مون م تو خودتو بزار جای منننن ولت کنم دوباره بیام ازیتت کنم حالا هم جلوت از دوست دخترم خاستگاری کنم
یهو سرم گیج رفت تهیونگ ازم جدا شد چشام داشت سیاهی میرفت
ات:تـ.....ت...هـ.....یونگ که افتادم
ته ویو
یهو غش کرد سریع براگ گرفتمش تو بغلم بردمش تو اتاق خوابم گذاشتمش رو تخت
زنگ دکتر زدم که بیاد دکتر اومد ات رو چک کرد و چند تا دارو گذاشت کنار تخت
دکتر:اقاس میم ایشون سه روز هست که غذا نخورده و چند تا شوک عصبی بهش وارد شده ایشون کمی ناراحتی قلبی دارن نباید زیاد ازیت بشم دارو هارم گذاشتم بهشون بدید و بزارید غذا بخورن
ته:خیلی ممنون اقای دکتر
دکتر رفت منم رفتم پایین واسه ات غذا درست کنم
ات ویو
پاشدم یه کش به کمرم داددم زیره سرم یچیزه سفت حس کردم بالشت رو بلند کردم یه دفتر چه ی سبز بود یهو ته اومد داخل
ته:اون دسته تو چیکار میکنههه
ات:بتوچه
ته:ات اونو بده
بلند شدم
ات:بیا بگیرش سریع دویدم از اتاق بیرون ورفتم تو حیاط اونم دنبالم میومد یهو زیره پام خالش شد و افتادم تو اب
ته:حقتههههه
ات:تههه من .....شنا....
داشتم نفس کم میوردم که یکی دستاشو گذاشت دوره کمرم و اوردم بیرون اب دوتامون سرامون نزدیک هم بودن جوری که لبامون به هم می خوردن ته سریع. لبشو گذاشت رو لبم و ارو بوسید بغلش کردم و منو اورد بیرون
ات:کثافته فرصت طلب عنترررررر عیش اولین بوسمو گرفتی
ته:بخواستی نخواستی لبات برای خودم بود🤷🏻
ات: گو توش لباسام خیس شد
ته:برو بالا لباس بپوش خو
ات:اگ انتظار داری لباسای دوست دخترای قبلیتو بپوشم کور خوندیا
ته:منظورم لباسای لانگ خودم بودش😐
ات:اها باش
رفتم بالا لباساشو دیدم یدونه از بینش انتخاب کردم و پوشیدم که ته اومد تو
یه سینی نودلم دستش بود
ات: یاااااا من عاشق نودلممممممم
ته اومد دستشو دوره کمرم حلقه کرد و اروم در گوشم گفت:بیبی تو باید عاشق من باشی!
در گوشش گفتم:حالا حالا ها باید نازمو بکشی!
کمرمو ول کرد
ته:بدو غذاتو بخورا
پرش زمانی موقع خواب
ات:منن پیشه تو نمی خوابم
ته:اکی میتونی بری رو مبل توی حال بخوابی
ات: باشه
خوابم نمیبرد صداهای ترسناکی اومد
رفتم بالا دیدم ته خوابه اروم اونور تخت خوابیدم نگا صورتش کردم
ات:خیلی خوشگلی کیم تهیونگ
اروم رفتم تو بغلش که.......
گایز دستم جر خورد
بوه ها تا صد تایی کم مونده کمک کنید صد تایی بشیمممم🥹🤌💓
۱۷.۳k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.