اکنون عشق حقیقی پارت ۲۵
از زبان شینوبو:
گفتم:خب میزاری برم داخل یا نه؟ چرا آئویی نیومده؟
گفت:نه امروز نمیاد یکی دیگه رو باید بیارن جاش مثلا ام... سومی(یکی از دختر های عمارت پروانه)
رفتم داخل کلاس رو درست کرد چون صندلی ها یه طرز افتضاحی کج بودن
بعد کم کم بچه ها اومدن و کلاس شلوغ شد ولی تروکو نیومد از بچه ها سراغشو گرفتم ولی کسی ازش خبری نداشت بالاخره معلم اومد و گفت تروکو رفته مسافرت ممکنه چند روزی نباشه
بعد جاهامون رو عوض کرد و منو گذاشت جایی که نمیخوام کنار دیوار آخه کنار دیوار شد جای نشستن؟
دقیقا دور ترین حالت از گیو گذاشتم دوتامون غمگین شدیم که دورترین حالت جهان از همیم اعصابم ته کشید و اصلا حال نداشتم و مدام به ساعت نگاه میکردم تا ببینم کی مدرسه تموم میشه بگیرم بخوابم توی خونه اصلا امروز یه حالی بود ها
رفتم خونه باز بد تر شدم نمیدونم چرا منی که امروز دوست داشتم برم خونه وقتی رسیدم داخل بدتر شدم یکم موچی درست کردم بخورم حالم بهترشه و خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر شدم حالا میتسوری رو درک میکنم که چقدر موچی دوست داره
(۳روز بعد)
تروکو برگشت قرار گذاشتیم بریم بیرون که تروکو گفت:یه موجودی اومده که یجورایی آدم هارو میدزده میای با ساکورا گیو و سانمی بریم ببینیم چه شکلیه؟
قبول کردم گفت:بریم لباس کاراگاهی هامون رو بپوشیم
پوشیدیم رفتیم بیرون و شایعه شده یود که توی فیلتر هوای مدرسه ست رفتیم اونجا ولی چون تروکو از هیجان خیلی تکون میخورد پاش پیچ خورد و همه افتادیم روی هم راستش یکم خندمون گرفت بعد سانمی زیر لبی گفت:هیس شاید واقعا شایعه ش درست باشه که اینجاست
آروم آروم رفتیم داخل و مثل یه جاسوس خودمونو مخفی کردیم یادمون نبود سرایدار مدرسه همیشه توی اتاق فیلتر هوای مدرسه ست یواشکی رفتیم و موجود رو دیدیم که انسان بود و اسمش هم گوکا بود که سال پایینی هارو گرو میگرفت و...
ادامه دارد...
گفتم:خب میزاری برم داخل یا نه؟ چرا آئویی نیومده؟
گفت:نه امروز نمیاد یکی دیگه رو باید بیارن جاش مثلا ام... سومی(یکی از دختر های عمارت پروانه)
رفتم داخل کلاس رو درست کرد چون صندلی ها یه طرز افتضاحی کج بودن
بعد کم کم بچه ها اومدن و کلاس شلوغ شد ولی تروکو نیومد از بچه ها سراغشو گرفتم ولی کسی ازش خبری نداشت بالاخره معلم اومد و گفت تروکو رفته مسافرت ممکنه چند روزی نباشه
بعد جاهامون رو عوض کرد و منو گذاشت جایی که نمیخوام کنار دیوار آخه کنار دیوار شد جای نشستن؟
دقیقا دور ترین حالت از گیو گذاشتم دوتامون غمگین شدیم که دورترین حالت جهان از همیم اعصابم ته کشید و اصلا حال نداشتم و مدام به ساعت نگاه میکردم تا ببینم کی مدرسه تموم میشه بگیرم بخوابم توی خونه اصلا امروز یه حالی بود ها
رفتم خونه باز بد تر شدم نمیدونم چرا منی که امروز دوست داشتم برم خونه وقتی رسیدم داخل بدتر شدم یکم موچی درست کردم بخورم حالم بهترشه و خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر شدم حالا میتسوری رو درک میکنم که چقدر موچی دوست داره
(۳روز بعد)
تروکو برگشت قرار گذاشتیم بریم بیرون که تروکو گفت:یه موجودی اومده که یجورایی آدم هارو میدزده میای با ساکورا گیو و سانمی بریم ببینیم چه شکلیه؟
قبول کردم گفت:بریم لباس کاراگاهی هامون رو بپوشیم
پوشیدیم رفتیم بیرون و شایعه شده یود که توی فیلتر هوای مدرسه ست رفتیم اونجا ولی چون تروکو از هیجان خیلی تکون میخورد پاش پیچ خورد و همه افتادیم روی هم راستش یکم خندمون گرفت بعد سانمی زیر لبی گفت:هیس شاید واقعا شایعه ش درست باشه که اینجاست
آروم آروم رفتیم داخل و مثل یه جاسوس خودمونو مخفی کردیم یادمون نبود سرایدار مدرسه همیشه توی اتاق فیلتر هوای مدرسه ست یواشکی رفتیم و موجود رو دیدیم که انسان بود و اسمش هم گوکا بود که سال پایینی هارو گرو میگرفت و...
ادامه دارد...
۲.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.