پارت۱۲
ویو ا.ت
از خواب که بیدار شدم بلند شدم نشستم پا آینه داشتم مو هامو شونه میکردم که از بیرون صدای شوگا و جیمین اومد چسبیدم به در اتاق تا بفهمم چی میگن(همون حرفا جیمین و شوگا)وووووواااااااییییییی داشتم از خوشحالی میترکیدم وای خدا یعنی همون حسی که من دارم جیمین هم داره تسمیم گرفتم بهش پیشنهاد دوستی بدم چون میدونستم ازم خوشش میاد ولی ححالا حالاها نه باید یه چند روز دلبری کنم بعد بهش بگم مو هامو شونه کردم تمام یه لباس پوشیدم یکککککممم خیلی کم باز بود برا جیمین اینطوری پوشیدم راستش اگه یه لباس خیلی باز بپوشم داداشم سرمو میبره آماده شدم یه تینت زدم رفتم پایین دیدم اون دوتا دیوونه نشستن رو کاناپه شوگا با اصبانیت نگام کرد گفت
شوگا . این چه لباسی (جدی)
ا.ت . داداش جیمین از خودمونه تقریبا پیشمون زندگی میکنه مگه نه جیمینی (با ناز و عشوه )
جیمین . راس میگه لباسش که خیلی خوبه تازه بهش میاد
شوگا . ا.ت لباسو ولش کن میدونستی تو هیچ ناز کردن بلد نیستی تو وقتی ازدواج کردی باید کلی برا شوهرت ناز کنی چرا هیچ بلد نیستی ببین چطوری ناز میکنی
از خواب که بیدار شدم بلند شدم نشستم پا آینه داشتم مو هامو شونه میکردم که از بیرون صدای شوگا و جیمین اومد چسبیدم به در اتاق تا بفهمم چی میگن(همون حرفا جیمین و شوگا)وووووواااااااییییییی داشتم از خوشحالی میترکیدم وای خدا یعنی همون حسی که من دارم جیمین هم داره تسمیم گرفتم بهش پیشنهاد دوستی بدم چون میدونستم ازم خوشش میاد ولی ححالا حالاها نه باید یه چند روز دلبری کنم بعد بهش بگم مو هامو شونه کردم تمام یه لباس پوشیدم یکککککممم خیلی کم باز بود برا جیمین اینطوری پوشیدم راستش اگه یه لباس خیلی باز بپوشم داداشم سرمو میبره آماده شدم یه تینت زدم رفتم پایین دیدم اون دوتا دیوونه نشستن رو کاناپه شوگا با اصبانیت نگام کرد گفت
شوگا . این چه لباسی (جدی)
ا.ت . داداش جیمین از خودمونه تقریبا پیشمون زندگی میکنه مگه نه جیمینی (با ناز و عشوه )
جیمین . راس میگه لباسش که خیلی خوبه تازه بهش میاد
شوگا . ا.ت لباسو ولش کن میدونستی تو هیچ ناز کردن بلد نیستی تو وقتی ازدواج کردی باید کلی برا شوهرت ناز کنی چرا هیچ بلد نیستی ببین چطوری ناز میکنی
۴.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.