خب اینجا ما فن فیک دازای و چویا رو داریم، هشدار میدم که توی این فن فیک به کل شخصیت ها عوض شده

بیبی نازنین من★
پارت: پنجم★

‌*واق واق
"همم چی میخوای
چویا مانند یک سگ به آشپزخانه اشاره کرد
"میتونی حرف بزنی
*ارباب من گشنمه
"گفتم که غذا نمیدم
*واق
هممم باشه
دازای قلاده ی چویا رو از تخت باز کرد و در دست گرفت
و گفت
برو
چویا به حالت پاپی رفت
دازای یک ظرف غذای مخصوص سگ هارو آورد و کمی شیر گرم کرد و داخل ظرف ریخت
گفت برو
چویا حرکت کرد
رفتند داخل اتاق
دازای قلاده رو به تخت بست
و گفت بخور
چویا شروع کرد به خوردن
دازای از فرصت استفاده کرد و گفت
یک تنبیه هم برای اینکه بیدارم کردی دارم
چشم های چویا را بست‌ و دیکش را وارد طرف شیر کرد
چویا که داشت شیر میخورد
به دیک اربابش برخورد
میدانست که نباید
واکنشی نشان دهد پس ظرف شیر را پس زد و بسیار حرفه ای برای اربابش ساک زد
دازای نزدیک ارضا شدن بود که چویا دست برداشت
دازای عصبانی شد و موهای پرتقالی چویا را گرفت و دیکش را تا ته وارد دهان چویا کرد
چویا اوق زد که اربابش گفت
یه پاپی خوب میزاره اربابش کارشو انجام بده و اوق نمی زنه
دازای که ارضا شده بود مایعش را در دهان چویا خالی کرد و گفت
زود باش قورتش بده
مطمعنم این بهترین شام برای توئه