PART ¹⁸
𝑺𝒕𝒊𝒍𝒍 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒚𝒐𝒖
آقای مدیر: اگه فک میکنی که این کار جواب نمیده میتونی که انکار کنی اونی که حالش بد شده تو نبودی و یکی شبیه تو بوده ، میدونی این روزا جوونا دوس دارن شبیه سلبریتی محبوبشون بشن.
تهیونگ: به نظر منم این کار خوبه.
◆◇◇◇◇◇◇◆
*سالن تمرین*
جیهوپ: جونگکوکی ، حالا چرا حالت بد شد؟
جونگکوک: خب...چیزه....بخاطر گرما بود
جیهوپ: آها
راوی: بعد اینکه یکم باهم صحبت کردن هر کدوم رفت سراغ کار خودش.
تهیونگ: جونگکوکی الان بهتری؟
جونگکوک: نه اصن ، امشب...دوباره میخوام برم پیشش.
تهیونگ: مطمئنی؟
جونگکوک: اوهوم
شب....
جونگکوک ویو: آماده شدم و از خونه رفتم بیرون ، سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه ا/ت.
بعد چند دقیقه رسیدم و وارد آپارتمانش شدم ، جلوی در خونش بودم زنگ درو زدم و منتظر شدم ولی کسی درو باز نکرد .... حتما کسی خونه نیست.
اومد بیرون و تکیه دادم به ماشینم ، یهو صدای ا/ت به گوشم خورد که با جیک داشتن میومدن.
ا/ت تا منو دید یکم شوک شد ولی بعدش یه اخم ریز کرد و دست جیکو گرفت ، بدون اینکه به من توجه کنه داشت میرفت داخل خونه که.
جونگکوک: ا/ت یه دقیقه وایسا.
ولی به حرفم گوش نکرد ایندفعه با صدای بلند تر صداش زدم.
جونگکوک: ا/ت گفتم یه دقیقه وایسا ...!
ا/ت: اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک: چرا این طوری میکنی ا/ت.
ا/ت: جونگکوک خواهش میکنم از اینجا برو (بغض)
جونگکوک: چاگی ، یه چیزی بگو دیوونم نکن.
ا/ت: جونگکوکی خواهش میکنم برو ، درد منو از این بیشتر نکن ، حرفای من همونیه که صب بهت گفتم.
راوی: ا/ت گریش گرفته بود و با چشمای اشکی زل زده بود به کوک ، جیک که دلش نمیخواست گریه ا/تو ببینه جلوی کوک وایساد و گفت.
جیک: فک کنم حرفایی که صب زد کامل و دقیق بود ، نیازی نبود که الان دوباره بیای اینجا.
جونگکوک: به نظر من اصن کامل نبود.
جیک: من کاملش میکنم .... ، اون...تورو...نمیخواد (شمرده شمرده )
جونگکوک: خودش باید بگه اینو
راوی: جیک یقو کوکو گرفت و کوبوندتش به ماشین.
جیک: نزار احترام دوستیمونو خراب کنم ، از اینجا برو
جونگکوک: تا خود ا/ت نگه از اینجا نمیرم
راوی: جیک یقو کوکو ول کرد و رفت پیش ا/ت وایساد
ا/ت مثل ابر بهار داشت گریه میکرد جوری که کل صورتش خیس شده بود...
جونگکوک: ا/ت بگو که هنوز دوسم داری بگو که همه اینا یه شوخی مسخره بیشتر نیست.
ا/ت: من...من دوست ندارم....!!!
•ادامه دارد•
▪︎همیشه باتو▪︎
آقای مدیر: اگه فک میکنی که این کار جواب نمیده میتونی که انکار کنی اونی که حالش بد شده تو نبودی و یکی شبیه تو بوده ، میدونی این روزا جوونا دوس دارن شبیه سلبریتی محبوبشون بشن.
تهیونگ: به نظر منم این کار خوبه.
◆◇◇◇◇◇◇◆
*سالن تمرین*
جیهوپ: جونگکوکی ، حالا چرا حالت بد شد؟
جونگکوک: خب...چیزه....بخاطر گرما بود
جیهوپ: آها
راوی: بعد اینکه یکم باهم صحبت کردن هر کدوم رفت سراغ کار خودش.
تهیونگ: جونگکوکی الان بهتری؟
جونگکوک: نه اصن ، امشب...دوباره میخوام برم پیشش.
تهیونگ: مطمئنی؟
جونگکوک: اوهوم
شب....
جونگکوک ویو: آماده شدم و از خونه رفتم بیرون ، سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه ا/ت.
بعد چند دقیقه رسیدم و وارد آپارتمانش شدم ، جلوی در خونش بودم زنگ درو زدم و منتظر شدم ولی کسی درو باز نکرد .... حتما کسی خونه نیست.
اومد بیرون و تکیه دادم به ماشینم ، یهو صدای ا/ت به گوشم خورد که با جیک داشتن میومدن.
ا/ت تا منو دید یکم شوک شد ولی بعدش یه اخم ریز کرد و دست جیکو گرفت ، بدون اینکه به من توجه کنه داشت میرفت داخل خونه که.
جونگکوک: ا/ت یه دقیقه وایسا.
ولی به حرفم گوش نکرد ایندفعه با صدای بلند تر صداش زدم.
جونگکوک: ا/ت گفتم یه دقیقه وایسا ...!
ا/ت: اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک: چرا این طوری میکنی ا/ت.
ا/ت: جونگکوک خواهش میکنم از اینجا برو (بغض)
جونگکوک: چاگی ، یه چیزی بگو دیوونم نکن.
ا/ت: جونگکوکی خواهش میکنم برو ، درد منو از این بیشتر نکن ، حرفای من همونیه که صب بهت گفتم.
راوی: ا/ت گریش گرفته بود و با چشمای اشکی زل زده بود به کوک ، جیک که دلش نمیخواست گریه ا/تو ببینه جلوی کوک وایساد و گفت.
جیک: فک کنم حرفایی که صب زد کامل و دقیق بود ، نیازی نبود که الان دوباره بیای اینجا.
جونگکوک: به نظر من اصن کامل نبود.
جیک: من کاملش میکنم .... ، اون...تورو...نمیخواد (شمرده شمرده )
جونگکوک: خودش باید بگه اینو
راوی: جیک یقو کوکو گرفت و کوبوندتش به ماشین.
جیک: نزار احترام دوستیمونو خراب کنم ، از اینجا برو
جونگکوک: تا خود ا/ت نگه از اینجا نمیرم
راوی: جیک یقو کوکو ول کرد و رفت پیش ا/ت وایساد
ا/ت مثل ابر بهار داشت گریه میکرد جوری که کل صورتش خیس شده بود...
جونگکوک: ا/ت بگو که هنوز دوسم داری بگو که همه اینا یه شوخی مسخره بیشتر نیست.
ا/ت: من...من دوست ندارم....!!!
•ادامه دارد•
▪︎همیشه باتو▪︎
۱۵.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.