چن پارتی جیمین پارت: 13
سه جین: این چشه
گوشیمو تو کیفم گذاشتم و دم در منتظر جیمین موندم که از جاییکه انتظار نداشتم اومد از ماشینش پیاده شدو بدو بدو اومد سمتم الان باید از داخل رستوران میومد بیرون
پس چرا از ماشینش درومد
سه جین: ببینم تو الان نباید داخل رستوران باشی
جیمین:بابام گف که بیام دنبالت واسه همین مجبور شدم تا اومدنت صبر کنم
سه جین: خو میومدی دنبالم
جیمین: مگه من رانندتم
سه جین: باشه بریم دیگه حوصله بحث کردن ندارم
جیمین: اونجا عشقم یا عزیزم صدام کن
سه جین: خیلی پرویی
رفتیم داخل رستوران جیمین دستمو گرفت با اون یکی دستشم به میزی که ی خانم و اقای میانسال نشسته بودن اشاره کردو گف
_اونجان بریم
همینطور که میرفتیم متوجه دونفری شدم که جلوی پدرمادرش نشسته بودن
سه جین: هی اینهمه ادم چه خبره(اروم)
جیمین: منم خبر ندارم الان معلوم میشه
وقتی که به اون میز رسیدیم همشون بلند شدن و مام باهم بهشون تعظیم کردیم
(علامت بابای جیمین و کوک£
علامت مامانشون¥)
£او بچه ها خوش اومدین
جیمین، سه جین: ممنون
¥بشینین
اون خانمی که بهش میخورد مامان جیمین باشه بهمون اشاره که جلوشون کنار اون دختر و ی زن دیگم بودن که نمیدونستم کین رفتیم نشستیم
¥فک کنم تو همون سه جین معروفی باشی که جیمین همش ازت حرف میزنه(لبخند)
ادم مهربون و خونگرمی بنظر میرسیدو حس خوبی بهم منتقل میکرد برعمس زنی که کنارم نشسته بودم
گوشیمو تو کیفم گذاشتم و دم در منتظر جیمین موندم که از جاییکه انتظار نداشتم اومد از ماشینش پیاده شدو بدو بدو اومد سمتم الان باید از داخل رستوران میومد بیرون
پس چرا از ماشینش درومد
سه جین: ببینم تو الان نباید داخل رستوران باشی
جیمین:بابام گف که بیام دنبالت واسه همین مجبور شدم تا اومدنت صبر کنم
سه جین: خو میومدی دنبالم
جیمین: مگه من رانندتم
سه جین: باشه بریم دیگه حوصله بحث کردن ندارم
جیمین: اونجا عشقم یا عزیزم صدام کن
سه جین: خیلی پرویی
رفتیم داخل رستوران جیمین دستمو گرفت با اون یکی دستشم به میزی که ی خانم و اقای میانسال نشسته بودن اشاره کردو گف
_اونجان بریم
همینطور که میرفتیم متوجه دونفری شدم که جلوی پدرمادرش نشسته بودن
سه جین: هی اینهمه ادم چه خبره(اروم)
جیمین: منم خبر ندارم الان معلوم میشه
وقتی که به اون میز رسیدیم همشون بلند شدن و مام باهم بهشون تعظیم کردیم
(علامت بابای جیمین و کوک£
علامت مامانشون¥)
£او بچه ها خوش اومدین
جیمین، سه جین: ممنون
¥بشینین
اون خانمی که بهش میخورد مامان جیمین باشه بهمون اشاره که جلوشون کنار اون دختر و ی زن دیگم بودن که نمیدونستم کین رفتیم نشستیم
¥فک کنم تو همون سه جین معروفی باشی که جیمین همش ازت حرف میزنه(لبخند)
ادم مهربون و خونگرمی بنظر میرسیدو حس خوبی بهم منتقل میکرد برعمس زنی که کنارم نشسته بودم
۷.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.