My stepdad or My love?!
My stepdad or My love?!
p²
ا.ت بدون حرفی آروم از استخر خارج شد و رفت داخل عمارت لباساش رو با لباس خواب عوض کرد و رفت تو اتاق جونگکوک چند دقیقه بعد جونگکوک وارد اتاق شد با دیدن ا.ت که روی تختش دراز کشیده نیشخندی زد سمت کمدش رفت تا لباسش رو بپوشه، خواست حوله اش رو آزاد کنه پس برگشت و به ا.ت نگاه کرد که دید با گوشیش مشغوله پس سریع لباسش رو پوشید و با بالاتنه لخت رفت سمت تخت روی تخت دراز کشید گوشی ا.ت رو گرفت و گذاشت روی میز کنار تخت...
ا.ت:هی، گوشیم...
جونگکوک ا.ت رو تو بغلش گرفت سرش رو توی موهای ا.ت فرو برد و گفت:هیشش، سروصدا نکن میخوام بخوابم
ا.ت با کلافگی هوفی کشید که باعث نیشخند جونگکوک شد...
تقریبا دو ساعت گذشته بود که هم ا.ت هم جونگکوک تو خوابی عمیق بودن، با صداهایی که از طبقه پایین میومد ا.ت کم کم بیدار میشه چند ثانیه طول کشید تا متوجه اتفاقات بشه با ترس آروم شونه جونگکوک رو تکون داد...
جونگکوک:هومم، چیه ا.ت؟*خوابآلود گفت*
ا.ت:...از پایین صدا میاد میشه بری چک کنی*خیلی آروم زمزمه کرد*
جونگکوک:شاید دستیارمه یا یکی از بادیگارد ها....
ا.ت:چرا دستیار یا بادیگارد بیاد داخل عمارت؟؟خواهش میکنم برو چک کن...
جونگکوک که فهمید حرف احمقانهای زده بود آروم از روی تخت بلند شد سمت در رفت آروم بازش کرد از روی پله ها به طبقه پایین نگاهی انداخت صداها از اتاق نشیمن بود آروم از پله ها پایین رفت که با شخصی مواجه شد که داشت سعی میکرد رمز لپتابش رو باز کنه، با دادی که جونگکوک زد باعث شد اون شخص برگرده سمت جونگکوک ولی تا جونگکوک خواست سمتش بره به سمت جونگکوک شلیک کرد و از در خروجی خارج شد.....
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره ✨
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #فیک #سناریو #جونگکوک
p²
ا.ت بدون حرفی آروم از استخر خارج شد و رفت داخل عمارت لباساش رو با لباس خواب عوض کرد و رفت تو اتاق جونگکوک چند دقیقه بعد جونگکوک وارد اتاق شد با دیدن ا.ت که روی تختش دراز کشیده نیشخندی زد سمت کمدش رفت تا لباسش رو بپوشه، خواست حوله اش رو آزاد کنه پس برگشت و به ا.ت نگاه کرد که دید با گوشیش مشغوله پس سریع لباسش رو پوشید و با بالاتنه لخت رفت سمت تخت روی تخت دراز کشید گوشی ا.ت رو گرفت و گذاشت روی میز کنار تخت...
ا.ت:هی، گوشیم...
جونگکوک ا.ت رو تو بغلش گرفت سرش رو توی موهای ا.ت فرو برد و گفت:هیشش، سروصدا نکن میخوام بخوابم
ا.ت با کلافگی هوفی کشید که باعث نیشخند جونگکوک شد...
تقریبا دو ساعت گذشته بود که هم ا.ت هم جونگکوک تو خوابی عمیق بودن، با صداهایی که از طبقه پایین میومد ا.ت کم کم بیدار میشه چند ثانیه طول کشید تا متوجه اتفاقات بشه با ترس آروم شونه جونگکوک رو تکون داد...
جونگکوک:هومم، چیه ا.ت؟*خوابآلود گفت*
ا.ت:...از پایین صدا میاد میشه بری چک کنی*خیلی آروم زمزمه کرد*
جونگکوک:شاید دستیارمه یا یکی از بادیگارد ها....
ا.ت:چرا دستیار یا بادیگارد بیاد داخل عمارت؟؟خواهش میکنم برو چک کن...
جونگکوک که فهمید حرف احمقانهای زده بود آروم از روی تخت بلند شد سمت در رفت آروم بازش کرد از روی پله ها به طبقه پایین نگاهی انداخت صداها از اتاق نشیمن بود آروم از پله ها پایین رفت که با شخصی مواجه شد که داشت سعی میکرد رمز لپتابش رو باز کنه، با دادی که جونگکوک زد باعث شد اون شخص برگرده سمت جونگکوک ولی تا جونگکوک خواست سمتش بره به سمت جونگکوک شلیک کرد و از در خروجی خارج شد.....
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره ✨
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #فیک #سناریو #جونگکوک
۱۸.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.