❌ اصکی ممنوع ❌
❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part72
درعرض یک صدم ثانیه مثل یه گوجه قرمز شدم و دمای بدنم به حد یه آتشفشان رسید!
با حداکثر سرعتم دستای تهیونگ رو پس زدم و از ماشین پریدم پایین و دوییدم سمت عمارت و صدای خنده های بلند تهیونگ رو به جون خریدم!
باورم نمیشد بتونه با کلماتش انقدر منو خجالت زده کنه و قلبم رو به لرزه دربیاره!
اون مرد یه افسونگر بود؟!!
ـــ تو کی هستی؟
با صدای یه دختر سرجام ایستادم و بهش نگاه کردم.
چشماش کشیدگی خاصی داشت و چهره خاصش منو یاد گربه ها مینداخت!
زیبا بود... اما...
اما با این لباس لختی تو عمارت تهیونگ چه غلطی میکرد؟
تا خواستم جواب بدم، در عمارت باز شد و تهیونگ اومد تو.
دختره با دیدن تهیونگ، مثل یه گربه خرامان خرامان رفت سمتش: عاح ته ته، تا وقتی من
.... ادامه دارد.....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZD
"Devastating retaliation"
#تلافی_ویرانگر
#Part72
درعرض یک صدم ثانیه مثل یه گوجه قرمز شدم و دمای بدنم به حد یه آتشفشان رسید!
با حداکثر سرعتم دستای تهیونگ رو پس زدم و از ماشین پریدم پایین و دوییدم سمت عمارت و صدای خنده های بلند تهیونگ رو به جون خریدم!
باورم نمیشد بتونه با کلماتش انقدر منو خجالت زده کنه و قلبم رو به لرزه دربیاره!
اون مرد یه افسونگر بود؟!!
ـــ تو کی هستی؟
با صدای یه دختر سرجام ایستادم و بهش نگاه کردم.
چشماش کشیدگی خاصی داشت و چهره خاصش منو یاد گربه ها مینداخت!
زیبا بود... اما...
اما با این لباس لختی تو عمارت تهیونگ چه غلطی میکرد؟
تا خواستم جواب بدم، در عمارت باز شد و تهیونگ اومد تو.
دختره با دیدن تهیونگ، مثل یه گربه خرامان خرامان رفت سمتش: عاح ته ته، تا وقتی من
.... ادامه دارد.....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZD
۳.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.