ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 29°•
ساعت ۲ شب بود هنوز کوک نیومده بود نارا هم یک ساعت پیش خوابید منم دیگه داشت خوابم میبرد که صدای باز شدن در اومد بلند شدم و دیدم کوکه
لیانا: چه عجب اومدین شما این زودته مثلا
جونگ کوک: اولا سلام دوما بجای خسته نباشید غر میزنی خب من چیکار کنم کارم طول کشید
لیانا: حالا چرا عصبانی میشی
جونگ کوک: لیانا اصلا حوصله ندارم سر به سرم نزار
لیانا: چیه رفتی هیونا جونتو دیدی بی حوصلگیتو آوردی برای من
جونگ کوک: لیانا بسه دیگه داری عصبانیم میکنی
لیانا: مگه من چی گفتم فقط یه کلام گفتم چرا دیر اومدی تو عصبانی به من چه
جونگ کوک: لیانا ببین من نمیخوام ناراحتت کنم ولی خودت مثل اینکه میخوای ناراحت شی
لیانا: جونگ کوک چرا اینجوری میکنی مگه من چی گفتم آخه الان من باید عصبانی باشم که تا این موقع شب بخاطرت بیدار موندمو از خوابم زدم بعد تو با بی حوصلگی و اعصاب داغون اومدی هرچی دق و دلی داری سر من خالی میکنی مگه من چیکار کردم
جونگ کوک: بس کن دیگه صداتو نشنوم(با داد)
لیانا بغضش ترکید و اشک هاش راهشون رو به بیرون پیدا کردن
لیانا: واقعا ممنونم ازت که انقدر شعور داری سر زن حاملت که از صبح ندیدتت و دلش برات تنگ از اونور بخاطر دیر کردنت نگران شده داد میکشی واقعا ممنون خوب گذاشتی تو کاسم جئون جونگ کوک
لیانا ناراحت و گریون سمت اتاق مشترکشون رفت و در رو محکم بست و چون حالش بد شده بود رفت داخل سرویس بهداشتی اتاق و در رو قفل کرد آبی به صورتش زد و همونجا به گریش ادامه داد
(جونگ کوک)
از یه ور عصبانی خسته بودم از طرف دیگه حرفای هیونا رفته بود رو مخم حالا هم که لیانا گیر داد بهم خب منم آدمم چیکار کنم من نمیخواستم سرش داد بزنم ولی خب همشم تقصیر من نیست اونم باید یکم درکم کنه وقتی میدونه خستم چرا هی میره رو اعصابم
(لیانا)
از سرویس اومدم بیرون رفتم رو تخت خوابیدمو و پتورو هم کشیدم روی سرم هنوز هم نمیتونستم گریمو کنترل کنم واقعا از جونگ کوک توقع نداشتم سرم داد بکشه درسته منم اشتباه کردم ولی چرا صداش رو رو من بالا برد صدای در اومد فهمیدم اومده تو اتاق بلافاصله رفت حموم و بعد از چند مین اومد بیرون موهاشو خشک کرد لباس پوشید و برقارو خاموش کردو روی تخت دراز کشید ولی برخلاف همیشه که من رو بغل میکرد حتی اگر قهر بود حتی بهم نزدیکم نشد خب حتما فردا باهاش اشتی میکنم هیچوقت قهر های ما بیشتر از چند ساعت نشده البته هیچوقتم انقدر زیاد بحثمون نمیشد ولی به هر حال فردا باهم اشتی میکنیم و به امید اینکه فردا روز خوبیه به خواب رفتم
کپی ممنوع ❌
لیانا: چه عجب اومدین شما این زودته مثلا
جونگ کوک: اولا سلام دوما بجای خسته نباشید غر میزنی خب من چیکار کنم کارم طول کشید
لیانا: حالا چرا عصبانی میشی
جونگ کوک: لیانا اصلا حوصله ندارم سر به سرم نزار
لیانا: چیه رفتی هیونا جونتو دیدی بی حوصلگیتو آوردی برای من
جونگ کوک: لیانا بسه دیگه داری عصبانیم میکنی
لیانا: مگه من چی گفتم فقط یه کلام گفتم چرا دیر اومدی تو عصبانی به من چه
جونگ کوک: لیانا ببین من نمیخوام ناراحتت کنم ولی خودت مثل اینکه میخوای ناراحت شی
لیانا: جونگ کوک چرا اینجوری میکنی مگه من چی گفتم آخه الان من باید عصبانی باشم که تا این موقع شب بخاطرت بیدار موندمو از خوابم زدم بعد تو با بی حوصلگی و اعصاب داغون اومدی هرچی دق و دلی داری سر من خالی میکنی مگه من چیکار کردم
جونگ کوک: بس کن دیگه صداتو نشنوم(با داد)
لیانا بغضش ترکید و اشک هاش راهشون رو به بیرون پیدا کردن
لیانا: واقعا ممنونم ازت که انقدر شعور داری سر زن حاملت که از صبح ندیدتت و دلش برات تنگ از اونور بخاطر دیر کردنت نگران شده داد میکشی واقعا ممنون خوب گذاشتی تو کاسم جئون جونگ کوک
لیانا ناراحت و گریون سمت اتاق مشترکشون رفت و در رو محکم بست و چون حالش بد شده بود رفت داخل سرویس بهداشتی اتاق و در رو قفل کرد آبی به صورتش زد و همونجا به گریش ادامه داد
(جونگ کوک)
از یه ور عصبانی خسته بودم از طرف دیگه حرفای هیونا رفته بود رو مخم حالا هم که لیانا گیر داد بهم خب منم آدمم چیکار کنم من نمیخواستم سرش داد بزنم ولی خب همشم تقصیر من نیست اونم باید یکم درکم کنه وقتی میدونه خستم چرا هی میره رو اعصابم
(لیانا)
از سرویس اومدم بیرون رفتم رو تخت خوابیدمو و پتورو هم کشیدم روی سرم هنوز هم نمیتونستم گریمو کنترل کنم واقعا از جونگ کوک توقع نداشتم سرم داد بکشه درسته منم اشتباه کردم ولی چرا صداش رو رو من بالا برد صدای در اومد فهمیدم اومده تو اتاق بلافاصله رفت حموم و بعد از چند مین اومد بیرون موهاشو خشک کرد لباس پوشید و برقارو خاموش کردو روی تخت دراز کشید ولی برخلاف همیشه که من رو بغل میکرد حتی اگر قهر بود حتی بهم نزدیکم نشد خب حتما فردا باهاش اشتی میکنم هیچوقت قهر های ما بیشتر از چند ساعت نشده البته هیچوقتم انقدر زیاد بحثمون نمیشد ولی به هر حال فردا باهم اشتی میکنیم و به امید اینکه فردا روز خوبیه به خواب رفتم
کپی ممنوع ❌
۴۰.۴k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.